کنکاش در تاریخ

کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان
کنکاش در تاریخ

کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان

اندر احوالات دامنه لغات علمی و انتزاعی در تورکی!(2)


تصمیمی بر نصب سریعتر این پست  نداشتم ولی شاید در همین زمان سپری شده نیز عده ای فکر کرده اند که ظرف اسناد ادعایی مبنی بر نبود لغات کار ساز و پیام رسان در تورکی بسیار دور از دسترس بوده است و نمی توان چنین موضوعی را با جدیت بیان کرد و به اثبات رساند و نشان داد که صاحبان این زبان به چه میزان از تمدن و تجمعات شهر نشینی به دور بوده اند گرچه قبلا جناب بهربگی در این باره یادداشتی را ارائه کرده بودند و مطالب ارائه شده گرچه شاید در موضوع با آن هم سو باشد ولی مطلب مستقل خود را بیان می کند.

مدتی است که اوباشی در اینجا و آنجا فحاشی می کنند، با آی پی های مختلف کامنت می فرستند، مامور می فرستند که حرف های خصوصی جمع آوری کرده و به گوش کنیسه برسانند ولی یقین دارم که همچون هر آزاد اندیشی، تنها حذف فیزیکی می تواند جلوی نشر این حقایق را بگیرد آن هم نه در کل جهان کنونی بلکه تنها در روزنه باریک این وبلاگ. نگاهی به وقایع جهان بیندازیم، یهود در حوالی 2500 سال پیش پوریم را رقم زد تا از دست دشمنان خود رهایی یابد و سالها گذشت و در حاشیه کوچکی از همان ناحیه ای که با وحشی گری تمام کشتار بزرگی راه انداخته بودند، اسلام ظهور کرد و اکنون در حال تسخیر جهان است. اسلامی که خواب را بر دشمنان آن زهر کرده و اجازه درنگ برای نفس کشیدن به آنها نداده است و هر روز با شگردی سعی در لشکر کشی به شرق میانه متمدن در سر می پرورانند، گرچه شکست های سنگین در عراق و افغانستان و غزه و ... به آنها یاد آوری کرده است که آینده آن چیزی نخواهد بود که آنها در سر می پرورانند!.  حاصل بیش از 200 سال سرمایه گذاری مادی و انسانی و زمانی برای تولید جعلیات تاریخی  آنها با تلاش های ابر مردی چون پورپیرار به باد داده شد، کشور هایی که تا دیروز بزرگترین حامیان یهود و اسرائیل بودند اکنون یکی یکی آنها را ترک می کنند و ... . آیا عده ای گمان می کنند که با لشکری از ابرهای دروغ مسلح به تبلیغات، می توان جلوی انتشار نور خورشید حقیقت را ال بی نهایت گرفت؟!.


«مورخ با معرفی والدین زبان فارسی و تورکی و زمان زایمان این دو زبان قصد بی خانمان کردن آنها را ندارد و تنها برداشتن پرده ای است که بدانیم از بنای تخت جمشید تا کتاب دده قورقود و از دیوان شاه نامه تا مسجد شیخ لطف الله و از حافظ شیرازی تا شفای ابن سینا، از امپراتوری اشکانی تا کتیبه های ساسانی، از محوطه پاسارگاد تا امامزاده عون علی، از بت خانه سومنات تا خون ریزی چنگیز، از نمد مالی خلیفه مسلین به دست هلاکو تا حکایات سلمان فارسی و سردار ابومسلم خراسانی، از دیوار چین تا سکه های پارتی، از کتیبه های قلابی هخامنشی در شوش و تخت جمشید تا کتاب شد الازار، از اتهام غارتگری به پیامبر در غزوات انجام ناشده تا خروج خوارج در برابر امام علی، از مکتوباتی در باب سیره و فتوح تا زیارت نامه های نا مفهوم از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب آنچه درباره هویت و هستی و فرهنگ و ادب هر یک از ما گفته اند یکسره باطل و دروغ و قطعات حیله ای است برای به جان هم انداختن مسلمانان که یهود به بهانه های کودکانه و اغلب ابلهانه به کار زده اند. بار کوه سانی که حمل به ظاهر نا ممکن آن را بر دوش فوجی از به اصطلاح عالم و مفتی و مرشد و قاضی و روشن فکر خودی و انبوهی پادوی بی کار مانده و خارج شده از دانشگاه های کنیسه و کلیسایی گذارده اند، که دانش نامه و مجوزی بر کاربرد تبلیغ انواع دروغ های بافت کنیسه به دست دارند.»(برآمدن صفویه،جلد ششم،ناصر پورپیرار، صفحه 1981)


با این مقدمه به شناسنامه تقسیم بندی لغات موجود در این کتابچه دو سویه توجه کنید که شاید نیاز به هر توضیح دیگر را به اتمام می رساند:


Bu Sözlükte kullanilan kısaltmalar


اسم

Ad(ad)

آناتومی

Anat(anatomi)

ستاره شناسی

Astr(astronomi)

بیولوژی، زیست شناسی

Biy(biyoloji)

ادبیات

Edeb(edebiyat)

اکولوژی

Eko(ekoloji)

آمار

Estatistik

فعل

F(fiil)

فیزیک

Fiz(fizik)

جغرافیا

Geo(geografi)

هندسه

Geo(Geometri)

گرامر، دستور زبان

Gr(gramer)

شیمی

Kim(Kimia)

پیشوند

Önek(önek)

سیاست

Pol(politika)

روانشناسی

Psk(piskologi)

صفت

S(sıfat)

پزشکی

Tip(tıp)

اجتماعی

Top(toplumsal)

مربوط به امور نظامی

Mil(askerlikle ilgili)



از گروه بندی بالا در صفحه  85 کتاب یاد شده تنها دو واژه «آد» و «توپلومسال» و «اونک» سر گروه های واژگان فرهنگ لغات تهیه شده جناب «هدایت عاقلی» هستند و واژگان ادبیات و فعل و کیمیا و صفت و طب از دامنه عربی و فارسی است. حال اگر زبانی در فرهنگ لغات خود برای این واژگان معادلی بومی ندارد چگونه از دیرینگی و دیرپایی آن می توان سخن گفت وقتی آن لغات هایلایت نشده عاریت گرفته از لاتین است؟. حال به آن نود هزار لغت دست ساخت فرهنگستان زبان ترکی رجوع کنید که اگر بی ریشه و باسمه ای و بدون پیشینه وارد دایره نگارشی نمی شد، شاید اکنون عده ای خوراکی برای پرورش نژاد پرستی از نوع تورکی نداشتند. آنهایی که برتری های قومی و ملی را در داشتن و نداشتن لغات و قدرت زبان و اقلیم مساعد زندگی و ... خود می دانند نه در مسائل واقعا انسانی و مدنی و ... یقینا با مطالعه و بررسی این قبیل مسائل باید بنده را جزو دشمنان تورک ها معرفی کنند و در هر محفلی غنای ادبی خود را نشان دهند!. حضرات سالها فرماسیون سکوت را اختیار خواهند کرد ولی این سکوت چاره ساز نخواهد بود و در  نهایت با لحظه مرگشان پیوند خواهد خورد.



اول سببدن فارسی لفظی له چوخدور نظم کیم
نظم نازیک تورک لفظیله ایکن دوشوار اولور
لهجه تورکی قبول نظم و ترتیب ائیله سن
کلیه الفاظی نا ترتیب و نا هموار اولور

من ده توفیق اولسا بو دوشواری آسان ائیله رم
نوبهار اولجاق تیکان دان برگ گول اظهار اولور
مراد من از به میان آوردن این ابیات از زبان شخصی به نام فضولی به این خاطر نیست که برای این یادداشت از زبان او نیز تاییده بگیرم و نشان دهم که تورکی زبان شعر نیز نمی توانست باشد، مسئله بسیار جالب آن قسمت هایلایت شده قرمز رنگ بود که هنگام جستجوی ساده در اینترنت شاهد آن نشدم و تنها دو بیت ابتدا و انتها را یافتم و آن بیت میانی را مطابق حافظه خود به اینجا منتقل نمودم!. این عجیب نیست که لشکری از متفکرین در فضای مجازی نیز نمی خواهند پادشاه اشعار تورکی خود را با چنین بیتی به همگان معرفی نمایند؟!. در این ابیات نیز می توان لغاتی چون نازیک، هموار، دشوار، آسان، نو بهار، برگ را فارسی شناسایی کرد!. حضراتی که پهلوی را محکوم به نادیده گرفتن زبان تورکی و نفوذ زبان فارسی در آن می کنند آیا از خود نمی پرسند که بر اساس ادعای خودشان مبنی بر حکومت هزار ساله تورکان بعد از اسلام در منطقه، چرا تورکی نتوانست زبان قدرتمندی شود و حتی به زبان دربار تبدیل شود؟ دلیل این بی مهری پادشاهان و سلاطین تورک را باید در بی خردی آنها جستجو کرد یا در عدم وجود این پادشاهان در تاریخ یا در عدم قدرت زبان تورکی یا در همه مسائل مطرح شده و حقه بازی های جاعلانه مامورین کنیسه و کلیسا؟!. آیا بر اساس ادعاهای گفته شده حضرات می توان بر چنین پادشاهانی افتخار کرد که همگی در یک مسئله واحدی در طول چند قرن واحد عمل کرده اند؟. آیا می توان از متون قدیمی و پا بر جای تورکی اصیل و  با قدمت در جهان سراغی گرفت؟. آیا بدون لغات دست ساخت فرهنگستان زبان تورکی  و هیاهوهای رایج می توان متنی را یافت که به گفته حضرات نزدیک باشد؟. حتی برای جلوگیری از رسوایی خود چنین ابیاتی را از زبان شروان شاه ساخته اند که ظاهرا جلوی تنظیم دیوان نظامی گنجوی به زبان تورکی را گرفته است.
ترکی صفت وفای ما نیست
ترکانه سخن سزای ما نیست

آن کز نسب بلند زاید
او را سخن بلند باید


البته نمی توان ردی از آن شاه را در تاریخ پیدا کرد و نسخه های قدیم نظامی را نیز به زبان فارسی یهودی دیده ایم که باز برای خردمندان باید نشانه های روشنی را ارائه دهد. کرسی نشینانی گمان می کنند که با مجبور کردن مجریان شبکه های تلویزیونی برای استفاده از اصطلاح پیام کوتاه به جای SMS می توان چاله های پر نشدنی فارسی و یا در آن سو تر زبان تورکی را پوشاند وقتی از واژه لاتین مساژ در تورکیه استفاده می شود و معادلی برای آن در اختیار ندارند. می توانستم از آن کتابچه خنده دار لغات  زیادی را برای ارائه در اینجا بیاورم که همگان با قدرت مثال زدنی زبان تورکی آشنا شوند ولی برای خردمندان و ذهن های سوال کننده همین میزان یاد آوری نیز کافی است.

پایان

اندر احوالات دامنه لغات علمی و انتزاعی در تورکی!(1)


قصد داردم در چند یادداشت به بررسی زبان تورکی از دیدگاه آثار و متون برجای مانده بپردازم. نخست اگر مجالی باشد به بررسی چند کتاب در دسترس می پردازم تا شاید راهگشای فهم مسائل دیگر باشد.


«ترک ها به علت مناسباتی که در طول تاریخشان با اعراب و ایرانی ها داشته اند کلمات و و قواعد زبانی زیادی را از عربی و فارسی را وارد زبان خود کرده اند. این جریان ورود کلمات جدید یک طرف نبوده بلکه از ترکی نیز کلمات زیادی به زبان عربی و به ویژه فارسی وارد شده است. حضور کلمات غیر ترکی در زبان ترکی در دوران امپراتوری عثمانی در تورکیه به قدری بود که در اواخر عمر این حکومت که مصادف با پیشرفت های علمی و صنعتی غرب بود، ناشران روزنامه ها و مجلات ترکی به علت تفاوت های زیادی که در زبان نوشتاری رایج در زبان گفتاری عوام وجود داشت تنها قادر به برقراری ارتباط با مخاطب خاص خود بودند. از طرفی رشد اندیشه های ملی گرایی در اروپا و خاک عثمانی، اندیشمندان زیادی را به فکر ایجاد تغییراتی در زبان ترکی انداخته بود. از جمله این تغییرات حذف برخی قواعد زبانی ترکی و کلمات بیگانه از این زبان بود گرچه این تغییرات با سرعت کمی در حال اتفاق افتادن بود ولی پس از تاسیس جمهوری جدید ترکیه در سال 1923 بعد ها در سال 1932 و در زمان ریاست جمهوری کمال آتا تورک به صورت یک پروژه عظیم دولتی و ملی در سراسر کشور اجرا شد در این سال با تاسیس "سازمان زبان ترکیه" ،این سازمان رسما شروع به فعالیت گسترده ای در راستای تحقیق در حوزه ی زبان ترکی به عمل آورد . به طوری که در سال 1934 ، "نود هزار لغت جدید ترکی" جمع آوری و منتشر شد به نظر می رسد انقلاب زبانی در ترکیه در سال 1983 به هدف اصلی خود رسیده باشد اندیشه ی تغییر الفبا از عربی به لاتین نیز به اواخر دوران عثمانی بر می گردد اولین بار ایده ی تغییر الفبا در سال 1960 توسط فتح علی آخوند زاده آذربایجانی مطرح شد. بعد ها برای اولین بار در خاک عثمانی قبول کردن الفبای لاتین برای آلبانی ها باعث ظهور مناظرات زیادی بین اندیشمندان عثمانی شد بلاخره در سال 1928 میلادی در مجلس ملی ترکیه تغییر الفبا از عربی به لاتین تصویب شد. از مهمترین دلایل تغییر الفبا در ترکیه به چند مورد می توان اشاره کرد،1- علاقه به فرهنگ غرب و مدرنیزاسیون 2- بعد از اعلام مشروطیت دوم در عثمانی تلاش حزب حاکم اتحاد و ترقی برای ایجاد کشوری بر پایه ارزش های ملی 3- چاپ مطبوعات با الفبای ارمنی و رومی در آناطولی اندیشمندان عثمانی را به فکر استفاده از الفبای جدید انداخت 4- اشکالاتی که الفبای عربی در نوشتن زبان ترکی داشت به نظر الفبای لاتین تناسب بیشتری با قاعده زبان ترکی داشت.»(فرهنگ اصطلاحات پر کاربرد علمی در تورکی استانبولی،هدایت عاقلی، صفحه 5)


همین جمله اول از متن بالا که ارتباط زبان تورکی و فارسی و عربی را به تاریخ و گذشته ای دراز کشانده است، عیار سخنان عاقلی را می رساند زیرا امروز نیک می دانیم که بر مبنای پوریم منطقه خالی از سکنه بوده است و اقوام ساکن کنونی مدت زمان زیادی نیست که در مجاورت و همسایگی همدیگر زندگی می کنند. این مسئله کلید اصلی بررسی این موضوع می باشد که بسیار قابل توجه است ولی به سادگی از کنار آن رد شده اند!. البته در رابطه با ورود کلمات ترکی به عربی باید اسنادی را ارائه کنند و یقین می دانم که بسان ادعای وجود کلمات ترکی در قرآن، این ادعا نیز می تواند بی اعتباری خود را نشان دهد و یا تاثیرات کمی از این کلمات دخیل ترکی را در عربی یافت آن هم در بین اعرابی که در مجاورت تورک ها کنونی زندگی می کنند نه مثل لغات عربی که به عمق تمامی سرزمین های تورک زبان نفوذ کرده اند. اینکه یک امپراتوری نتوانسته است در طول مدت حاکمیت خود، زبان تورکی، یعنی زبان سلاطین عثمانی را با آن قدرتی که از آن دم می زنند نگه دارد و بر غنای آن بیفزاید مربوط به مسئله دیگری است که حضرات نمی خواهند وارد آن شوند زیرا با ورود به آن مسئله می توان باز تاریخ و پیشینه بسیار کلانی از متکلمان این زبان را در سیر تاریخی به تصویر کشید، اینجا دیگر حکومت پهلوی در کار نیست که بتوانند دلیل این نارسایی های زبان ترکی را به حساب خرابکاری های آنها بیندازند، اینجا بحث بر سر زبان امپراتوران و سلاطین ترکی است که چند صد سال حکومت کرده اند و خود را ادامه سلسله سلاطین دیگر ترک در منطقه معرفی می کنند!. حال که حضرات برای مشکلات چاپ مطبوعات و کتب علمی خود نیازمند به زبانی قدرتمند بودند آیا نباید پرسید، سلاطین عثمانی برای اداره امور کشور چرا در زبان درباری خود چنین مشکلی را احساس نمی کردند و در واقعیت چرا آنها هیچ اقدامی نکرده اند تا زبان تورکی را آنچنانکه قدرتمند نشان می دهند حفظ کنند و مجبور به استفاده از لغات دیگر زبان ها نباشند؟!. وقتی حتی سلطان نیز لغتی عربی است و سلاطین عثمانی معادلی برای این لغت نیز در اختیار ندارند!. این 90 هزار لغت جدید ترکی همان لغاتی است که فرهنگستان زبان تورکی غالبا بی هیچ پیشینه و اسنادی قابل اثبات روانه جامعه کرده اند و بسان لغات دست ساخت فرهنگستان زبان فارسی ، با زور چماق نیز، بعضا مورد استفاده قرار نگرفته اند!.


حتی در محافل آکادمیک و دانشگاهی که ظاهرا باید بسیار مورد استقبال بود! یا در محافل ادبی و در اشعار جدید شاعران تورک! می توان این مسئله را زمانی پر رنگ دید که برای ترجمه یک متن ترکی به زبانی دیگر مجبور هستیم زبان عربی را نیز مسلط شویم و در کنار آن بدانیم که آن لغتی که بسیار مبهم به نظر می رسد، در اثر لهجه ترکی در اصل لغتی است عربی و یا فارسی و ... . حضرات این مسئله را قدرت زبان ترکی معرفی کرده اند در حالی که این امر را باید تلاش زبان پذیرای این لغت در حفظ ذات خود دانست. حال از خود بپرسید که اگر این 90 هزار لغت ترکی اگر در سطح جامعه ترک مور استفاده بود پس چرا آن روزنامه نگار و محقق نویسنده متون علمی لنگ می زده و به دنبال مخاطبین خاص می گشت؟. آیا نباید قبول کنیم که زبان ترکی و فارسی، حتی در دوره کنونی نیز نیازمند لغاتی است که هنوز نتوانسته است با کنار گذاشتن لغات عربی معادلی در زبان خود بیابد؟.


حال اگر ارامنه و رومی های تحت لوای عثمانی دارای الفبای مخصوص به خود بودند پس این چه امپراتوری ترکی است که حتی به اندازه جمعیت اقلیت درون خود نیز صاحب خط و زبان منحصر به فرد خود نیست و در نهایت دست به عصا به سراغ الفبای لاتین می رود؟. با وجودی که دربار عثمانی را نیز در حال حمایت از زبان فارسی می بینیم و ادبیات دیوانی مکتوب منتسب به عثمانی ها را غالبا اشعار فارسی شناسایی کرده ایم!. این که نام کتاب را فرهنگ اصطلاحات گذاشته اند باز نشان می دهد که زبان ترکی نیز نتوانسته است بر اساس آن غنایی که از آن دم می زنند به لغت سازی برسد و مجبور است با ساخت اصطلاحات بیشتر بی هویت، معادل واژگانی را بسازد که ابتدا از عربی به عاریت برده و در ادامه از زبان لنگان فارسی و لاتین در اروپا!. در این کتاب رفرنسی را برای به دست آوردن واژگان جدید ترکی ارائه داده اند که در اینجا ذکر می کنم تا در نهایت به بررسی برخی از این واژگان ترکی وارد شوم که بسیار پر کاربرد و بسیار زیبا ساخته شده اند!!!.


Türk Dil Kurumu

(ادامه دارد ...)

دوربین مخفی!(1)


چند ماه پیش در یادداشت سفرنامه خوی به بررسی ابنیه تاریخی آن شهر پرداختم. از طریق یکی از دوستان چند عکس دیگر از آن شهر به دستم رسید. ذکر توضیحی درباره این عکس ها را لازم دیدم:


نمایی از خوی در حدود سال 1300 شمسی


مشاهده می کنید که امتداد قسمت بالایی عکس به باغ های حاشیه شهر خوی (در آن زمان) منتهی می شود. از آن روی که مسجد ملا حسن را در مجاورت بازار و در مرکز شهر می دانیم در نتیجه شهر خوی به زمان تهیه این عکس قلمرو بسیار بزرگی نداشته است. چناچه می توان فاصله حمومه و مرکز شهر را بسیار اندک دید!


خوی: این تصویر نیز احتمالا مربوط به 1300 هجری شمسی خواهد بود.


در این عکس نیز شاهد وسعت باغات اطراف شهر هستیم. به هیچ روشی نمی توان این خانه ها را حاشیه شهر تصور نمود. اگر نمی توانید قبول کنید به تصویر زیر توجه نمایید:


حصار پیرامون خوی در حدود 1316 هجری شمسی


در این عکس فقدان باغات موجود در فضای دخلی ارک خوی، نشان از آن دارد که فضای درونی حصار دفاعی شهر به مرحله اشباع رسیده و برای ساخت و ساز های جدید مجبور بوده اند زمین های کشاورزی و باغات داخلی را به کلی حذف کرده و در آن فضاهای خالی ایجاد شده، به ساخت و ساز شهری و مسکونی بپردازند.


نکنه جالب در این تصویرعدم وجود باغات گسترده در اطراف شهر می باشد و خندق اطراف شهر به همراه دیوارهای دفاعی، هنوز پابرجاست. در ضمن بررسی گسترش شهر را باید در تصاویر دیگری شاهد باشیم که در یادداشت سفرنامه خوی به آن ها اشاره کرده و نمونه هایی را ارائه داده ام.


اگر مساحت این حصار دفاعی را دایره ای به شعاع تقریبی 500 متر در نظر بگیریم آنگاه وسعت شهر 785 هزار متر مربع، در حدود یک کیلومتر مربعمی شود.

اگر سهم هر خانه از فضای داخلی شهر را به طور میانگین (با اضافه کردن مساحت کوچه ها و خیابان ها و فضاهای عبادی (چون مساجد) و بازار و کاروانسرا و ...) حدود 300 متر در نظر بگیریم در آن صورت صاحب حدودا 3-4 هزار خانوار خواهیم بود. اگر جمعیت هر خانوار را به طور میانگین 5-10 نفر در نظر بگیریم در آن صورت جمعیت شهر خوی موجود در عکس حدود 20-40 هزار نفر می توانست باشد!


باید پرسید:

آیا با چنین شهرهایی (در شرایط صد سال پیش) می توان ارتشی برای عباس میرزا تدارک دید؟

«طبق آمار آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن، شهرستان خوی در سال 1375 تعداد 323194 نفر جمعیت داشته است که 95.12 درصد از جمعیت کل استان را شامل می‌شود. از این تعداد جمعیت 177260 نفر شهری (85.54 درصد) و 145934 نفر روستایی (15.45 درصد) می‌باشند. همچنین 162327  نفر از جمعیت این شهرستان را مردان و 160867 نفر را زنان تشکیل می‌دهند. جمعیت شهرستان خوی طی بیست سال با رشدی مداوم از 188440 نفر در سال 1355 به 323194 نفر در سال 1375 رسیده است. متوسط نرخ رشد سالیانه آن در دهه اول مطالعه 035.0 و در دهه دوم 019.0 درصد بوده است. به این ترتیب با توجه به متوسط نرخ رشد سالیانه استان که در دهه‌های اول و دوم به ترتیب 036.0 و 022.0 درصد می‌باشد. این شهرستان از نرخ پایین تری نسبت به استان برخوردار بوده و از شهرستانهای مهاجرفرست به حساب می‌آید. تعداد خانوار این شهرستان به تبع جمعیت آن پیوسته روند افزایشی داشته و از 34271 خانوار در سال 1355 به 62559 خانوار در سال 1375 افزایش یافته است. البته طی این مدت از میانگین وسعت خانوار کاسته شده و از 3.6 نفر در دوره اول به 11.5 نفر در دوره آخر رسیده است. افزایش سریع تعداد خانوار در دهه دوم نیز بطوری که ملاحظه می‌شود تحت تاثیر دو عامل رشد جمعیت و کاهش میانگین وسعت خانوار بوده است. با افزایش جمعیت شهرستان بر تراکم نسبی جمعیت آن نیز افزوده شده و از 09.30 نفر در کیلومتر مربع در سال 1355 به 61 نفر در کیلو متر مربع در سال 1375 رسیده است.»(معاونت استانداری و فرمانداری ویژه شهرستان خوی)

اگر این آمارها را صحیح تصور کنیم و با جمعیت مهاجر روستایی منتقل شده به شهر خوی، تغییر تطبیق دهیم، باز شاهد همان حقیقتی خواهیم بود که در حدود 150 سال پیش درون این حصار خالی از جمعیت بوده است. در این صورت نمی توانیم پادشاهان مختلفی را برای حکومت در آن فراخوانیم و در نهایت باید به خوانین دنبلی قناعت کنیم. مسئله ای که خود مورخین نیز به ان اشاره داشته اند. 


در این بین سوال بسیار مهم دیگری خودنمایی می کند:


وقتی از شهر خوی می توان چنین تصاویری را یافت که به وضوح تمام تازه ساخت بودن سنگ بنای این آبادی را نشان می هد، چرا تصاویر هوایی از شهر تبریز در اختیار نیست؟ حداقل عکس هایی با چنین زوایای ثبت شده ای که بیانگر محدوده شهر تبریز باشد!. آیا این مخفی کاری  نوعی فریب اذهان در ارائه اسناد تاریخی نمی تواند باشد؟! یقنیا که اینگونه است. زیرا نمی توان چنین تصاویری از اصفهان و مشهد و تهران و ... نیز یافت.


(ادامه دارد ...)