کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان

کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان

تهاجم هه جانبه(1)



تنها تماشاگر فوتبال نباشید، از طریق فوتبال قمار کنید!!!

در کشوری که ظاهرا مدیریت اسلامی دارد، در کشوری که برای اخذ مجوز های بسیار ساده و شفاف، ده ها مرحله اداری باید پیموده شود، وبسایت هایی چون، فینالیست ها از طریق شرط بندی های بازی های فوتبال، قماربازی مجازی در اینترنت به راه انداخته اند. به راستی از این همه سربازان گمنام و ارتش سایبری و نشر برخط و نماد اعتماد و ... کسی بر این فعالیت های نا مشروع نظارت ندارد؟

------------------------------------------

«شعر در کشور ما خوب پیش رفته؛ منتها یک نکته‌ اساسی وجود دارد؛ شعر باید در خدمت ارزش ها باشد. من انکار نمی کنم که شعر آئینه‌ احساس شاعر است و شاعر حق دارد احساس خود را، احساس شاعرانه‌ خود را، درک شاعرانه‌ خود را در قالب اشعاری که قریحه‌ سرودن آن را خدا به او داده، بریزد و ارائه کند - این را من کاملاً قبول دارم - منتها شعر به عنوان یک هنر والا، یک هنر برتر، به عنوان یک نعمت بزرگ الهی، یک مسئولیتی دارد؛ وظیفه‌ای هم دارد. غیر از بیان احساسات، شعر مسئولیتی هم دارد. به نظر من آن مسئولیت عبارت است از اینکه باید در خدمت دین و انقلاب و اخلاق و معرفت باشد. اگر چنانچه شعر این مسئولیت را انجام داد، حق تحقق پیدا کرده است؛ یعنی کاری بحق انجام گرفته، کاری عادلانه صورت گرفته. باید شعرای ما بروند در این جهت مضمون‌آفرینی کنند، تلاش کنند، جوشش های ذوق و درون خودشان را به این سمت بکشانند.» مقام معظم رهبر


دقیقا نمی دانم که بر اساس کدامین آمیزه های قرآن، شعر و شاعری هنری والا و نعمتی الهی است، با اینکه بر اساس آیات انتهایی سوره شعرا به روشنی می توان درباره این موضوعات اظهار نظر کرد، اما یقین دارم  در صورت تایید همه این فرمایشات مطرح شده، گره مشکلات اساسی کشور با چنین محافل و شب گذرانی هایی حل شدنی نیست.

------------------------------------------

«در شرایطی که از‌‌ همان آغاز دور جدید مذاکرات هسته‌ای ایران ‌در ژنو، احتمال رسیدن به توافق بیش از دوره‌های پیش برجسته بود، نخست وزیر رژیم اسرائیل همچنان تلاش دارد تا به اشکال گوناگون جلوی نهایی شدن این توافق را بگیرد. آخرین دستاویز وی در این باره، تحریف سخنان رهبر انقلاب درباره رژیم اسرائیل است و نتانیاهو تلاش کرده با اشاره به آن، حسن نیت ایران را زیر سؤال ببرد.
به گزارش «تابناک»، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب، در جریان سخنرانی اخیر خود در جمع بسیجیان، ضمن انتقاد از سیاست‌های استکبار در حمایت از رژیم صهیونیستی و همچنین تهدیدات این رژیم فرمودند: «جمله‌ای که از دهان سگ هار نجس منطقه یعنی رژیم صهیونیستی شنیده می‌شود که ایران تهدیدی برای جهان است، تهدید جهان آنهایی هستند که جز شر چیزی برای دنیا نداشته‌اند، مانند همین رژیم نامشروع». 
ایشان همچنین در بخشی دیگر از سخنان خود، رهبران رژیم صهیونیستی را همچون حیوانات وحشی دانسته و گفتند که حتی نمی‌توان این افراد را انسان نامید
اما در شرایطی که این سخنان رهبر انقلاب دارای اشاراتی صریح بوده و به طور مشخص رژیم جعلی صهیونیستی و رهبران آن را مخاطب قرار می‌داد، صهیونیست‌‌ها و رسانه‌های وابسته به آن‌ها فرصت را غنیمت شمردند تا با تحریف سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، زمینه فضاسازی‌های جدیدی علیه ایران را فراهم آورند. 
در همین راستا، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل که اواخر هفته گذشته به روسیه سفر کرده بود، در جمع رهبران جامعه یهودی این کشور، مدعی شد مخاطب سخنان آیت‌الله خامنه‌ای «یهودیان» بوده‌اند و بر این اساس اظهار داشت: «این موضوع، رژیم‌های سیاهی را که در گذشته علیه ما و سپس علیه همه انسانیت توطئه کردند، به یاد می‌آورد». 
نخست وزیر رژیم اسرائیل که خود حسن روحانی، رئیس جمهور ایران را «گرگی در لباس میش» خوانده بود، در ادامه ادعاهای خود گفت: «ایران واقعی آن چیزی است که رهبر ایران روز گذشته گفت. او یهودیان را سگ‌های هار خواند و گفت که آن‌ها انسان نیستند. مردم هم با شعار مرگ بر آمریکا به وی پاسخ دادند. آیا این برای شما آشنا نیست؟ ایران واقعی این است! ما گیج نمی‌شویم. آن‌ها نباید سلاح هسته‌ای داشته باشند». 
«آویگدور لیبرمن»، وزیر خارجه کابینه نتانیاهو، پا را از این فرا‌تر گذاشت و مدعی شد، این نوع سخنان، مشابه آن چیزی است که آلمان نازی درباره یهودیان می‌گفت؛ بنابراین، وی اظهار داشت که برنامه هسته‌ای ایران دارای اهداف صلح آمیز نیست. 
در پاسخ به این ادعا‌ها، پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، با انتشار متن واقعی سخنان رهبر انقلاب به زبان انگلیسی و همچنین فیلم‌های مربوط به سخنرانی ایشان در سطح گسترده در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی، سبب شد توجه رسانه‌ها و مطبوعات غربی به این موضوع جلب شده و آن‌ها به اشتباه خود در این زمینه پی ببرند. 
همین امر سبب شد روزنامه «نیویورک تایمز» با انتشار مطلبی به انتقاد از سیاست‌های جوسازانه نتانیاهو در زمان مذاکرات هسته‌ای پرداخته و با انتشار دوباره این متن‌ها و فیلم‌ها، پیام واقعی رهبر انقلاب را بیان کند؛ جالب اینکه حتی رسانه‌ای همچون «بی‌بی‌سی» فارسی نیز به این موضوع‌ توجه نشان داد و یکی از مجریان این شبکه در صفحه فیس‌بوک خود با اشاره به فضای شکل گرفته پیرامون سخنان رهبری، بیان کرد که نه تنها خطاب ایشان به رژیم اسرائیل بوده، بلکه این گونه نام بردن از این رژیم با نام «سگ هار» یا سگ وحشی مسبوق به سابقه نیز هست و حتی از سوی خود مقامات این رژیم بیان شده است. 
در این زمینه، «موشه دایان»، وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی زمانی گفته بود: «اسرائیل باید همچون یک سگ وحشی خطرناک باشد».
به هر حال، آنچه مشخص است، هدف مقامات رژیم صهیونیستی این بار نیز این بوده که با استفاده از فرصت و طرح ادعاهای دروغین، زمینه جوسازی علیه مذاکرات هسته‌ای ایران را فراهم کرده و به زعم خود، جلوی رسیدن طرفین به توافق را بگیردوبسایت تابناک


متن بالا مربوط به آذر ماه سال نود و سه می باشد. چنانچه می خوانید، سایت تابناک در حال انکار نجس بودن یهودیان است و سعی دارد به نوعی این سخنان را محدود جلوه دهد. حضرات نمی دانند که بیشتر یهودیان کنونی ساکن در اسرائیل، مهاجرانی از همین ایران اکنون به ظاهر اسلامی می باشند، از صهیونیسم حرف می زند و نمی داند، بر اساس آیات قرآن، اهل کتاب پیشین نجس هستند و این نجاست ربطی به خارجی و داخلی بودن یهودیان و نصرانی های جهان ندارد، حال این مسئله خوشایند کنیسه و کلیسا نشینان باشد و یا نباشد . یهودیان خود نیز به نیکی می دانند که نظر اسلام درباره آنها چیست. چنانچه نتانیاهو به این مسئله پی برده و آن را بازگو می کند. اما هیئت تابناک در سیاست خارجی چنان از یهود هراسان هستند که به نوعی سعی در ماله کشی قضایا دارند. حتی اگر در واقعیت، نظر رهبری درباره یهود آن چیزی نباشد که نتانیاهو از آن سخن به میان آورده و قصد جو سازی داشته است!

------------------------------------------

«به گزارش انتخاب، علی مطهری با بیان اینکه تغییر تعطیلات پایان هفته ضروری نیست، گفت: شیوه تعطیلات پایان هفته باید به صورت همان پنجشنبه و جمعه بماند چرا که روز شنبه روز تعطیلی یهودیان بوده و خوب نیست ما هم در این روز تعطیل باشیم.» وبسایت تابناک

خدا را شکر که در این کشور اسلامی افرادی هستند که برنامه های یهود را می فهمند. البته دولت تخریب امید با اجرای تعطیلی شنبه می تواند بار بزرگی از دوش خاخام را بردارد و اینبار باید منتظر کلیسا باشیم تا طرح انتقال تعطیلی جمعه به یک شنبه را عملی کند!

------------------------------------------

حال هدفم از نگارش این متن کوتاه، تذکر و یاد آوری دوباره چندین نکته اساسی به   می باشد:

- شعر و شاعری از نظر قرآن تاییدیه ای ندارد و تلاش های مفسرین و مترجمین در ملایم کردن توصیه  خداوندی کار ساز نیست.

- در کشور اسلامی ربا بیداد می کند. بانک های به ظاهر اسلامی بدون هیچ محدودیتی از طریق رسانه ها، به تبلیغ  سود بانکی می پردازند. البته این مسئله تنها محدود به بانک ها نیست و جدیدا شرکت های هرمی جدیدی با ماسک های دیگر همین پروژه را اجرا می کنند.

- عده ای معلوم در محیط واقعی به خاطر برخی محدودیت ها و واکنش های مردمی توانایی ایجاد کلوپ های قمار را ندارند ولی در فضای مجازی آزادانه زمینه های اولیه علنی شدن بساط قمار را راه اندازی کرده اند.

- عده ای دیگر دلسوز  و دلواپس یهودیان شده اند.آن ها هنوز حساب صهیونیست را از یهودیان جهان جدا می دانند و ظاهرا حجتی بالاتر از قرآن در اختیارشان است!

پایان

سیاست کثیف!(1)


روزنامه «مردم سالاری» در شماره 4006 خود، یادداشتی با عناوین:
««مردم سالاری» زخم کهنه قفقاز جنوبی را بررسی می کند
قره باغ از تزار تا پوتین
چرا ایران نگران بحران قره باغ است؟»
روز سه شنبه 17 فروردین 1395 منتشر نمود.
این یادداشت را از آن جهت که
می تواند به تحلیل عمق سیاست کثیف حاکم بر منطقه و کشورمان باشد، بررسی می کنم. زیرا  چاره اندیشی کنونی حاکمان کشور های اسلامی تنها فریب مردم است. مردمی که از طرفی به خاطر مسلمان بودن خود، باید نسبت به وضعیت مسلمین کشورهای پیرامون خود حساس باشند و از طرف دیگر، به خاطر سیاست های  و تبلیغات و جو سازی های کثیف حاکمیت سرزمین خود، ناخواسته وارد جریانات سیاسی طراحی شده آن ها شوند.
هدف این یادداشت شاید توضیح این سوال باشد:
به راستی «
چرا ایران نگران بحران قره باغ است؟»
اما در خلال آن به مسائل مختلف دیگری نیز اشاره خواهم کرد که بازگو کننده زخم های کهنه و اساسی جوامع مسلمین می باشد.

«گروه سیاسی ــ لیلا رحیمی خوشبخت: قره باغ یا ناگورنو برای چندمین بار به میدان جنگ آذربایجان و ارمنستان تبدیل شده است. گویا قرار نیست مردم این منطقه روی آرامش به خود ببینند.
جنگ قره باغ که از سال 1988 آغاز شد و در سال 1994 با اعلام آتش بس به پایان رسید تا به امروز چندین هزار کشته و مجروح به جای گذارده و زمینه مهاجرت بسیاری از مردم منطقه را نیز فراهم آورده است
شیادی و دروغ بافی نگارنده  این تحلیل توهین آمیز، از همان ابتدا یادداشت قابل نمایش است. استفاده از عنوان ناگورنو در کنار نام اصلی آن منطقه یعنی قره باغ، به نوعی کوبیدن همزمان بر نعل و میخ است. ناگورنو نامی جعلی و جدید و ساختگی است که بعد از اشغال قره باغ بر آن سرزمین چسبانده اند. خانم رحیمی با استفاده از چنین تعبیری، از طرفی خود را پذیرنده برنامه های لابی های ارامنه معرفی می کند و از طرفی دیگر سرزمین مسلمین را به حمایت از کلیسا، به نصارا می بخشد! آیا می توان قلم چنین نویسنده هایی را در تکاپو برای عظمت اسلام و مسلمین پنداشت؟ آیا می توان بر مبنای سیاست های کثیف این چنینی منافع مسلمین کشور های همجوا را نادیده گرفت و حتی به خطر انداخت؟ این روشنفکران آیا می دانند که در واقع با چنین نظراتی چه می کنند؟
«با تضعیف دولت مرکزی و شروع روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، ارامنه و آذری ها که برای نخستین بار خود را در شرف داشتن دولتی مستقل می دیدند به تسویه حساب های قومی و مذهبی پرداخته و درگیری بین آن ها اوج گرفت. از آنجایی که ساکنین قره باغ را ارامنه تشکیل می دادند این مسئله به نفع ارمنستان تمام شد. ارامنه قره باغ علم استقلال طلبی بر افراشته و ارمنستان نیز به حمایت از آنان پرداخت.
جمهوری آذربایجان که خود درگیر مشکلات داخلی بود میدان را به رقیب دیرینه خود واگذار کرده و ارمنستان با استفاده از فرصت پیش آمده برای آذربایجان توانست در خاک این کشور پیشروی کرده و قره باغ را به تصرف خود در آورد. جنگ شش ساله دو جمهوری آغاز گردید و سایر قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای نیز هر یک بر اساس منافع خود در این بحران وارد شدند و همین امر به پیچیدگی مساله افزود. در نهایت شورای امنیت سازمان ملل وارد عمل شده و حل بحران قره باغ را به گروه مینسک واگذار نمود و این گروه توانست در سال 1994 آتش بس را بر قرار نماید.»

خانم رحیمی مدعی است، ساکنین قره باغ را ارامنه تشکیل می دادند تا به نوعی به آن خواننده ای که از اوضاع بی خبر است بگوید: "ارمنه برای الحاق بخشی از سرزمین ارمنی نشین مجاور، که در دوره ای از تاریخ به اشغال طرف رقیب در آمده بود، وارد جنگ شده اند
!!!" چنانچه می گوید: «ارامنه قره باغ علم استقلال طلبی بر افراشته و ارمنستان نیز به حمایت از آنان پرداختایشان در پاراگراف های ابتدایی یادداشت خود آورده اند:

«سیاست گسترش به جنوب که از زمان تزار ها در روسیه اتخاذ گردید اصلی ترین عامل بحران قره باغ در مرحله اولیه محسوب می گردد. به این منظور روسیه تزاری اقدام به اسکان ارامنه مهاجر از سرزمین های ایران، لبنان، آسیای ضغیر و آناتولی و سایر نقاط جهان در قفقاز جنوبی کرده و جمعیت ارامنه را در این منطقه متمرکز نمود. ارامنه که خود نیز موافق ایجاد یک دولت مستقل بودند، با مهاجرت به قفقاز جنوبی به اجرای سیاست دولت تزار کمک شایانی نمودند. درگیری ارامنه و آذری ها پس از مهاجرت به این منطقه آغاز شد


در نتیجه نمی توان ارامنه را ساکنان گذشته و حال قفقاز دانست زیرا سرزمینی که اکنون در آن زندگی می کنند، سرزمین غصبی مسلمین است و همچون یهودیانی که فلسطین را اشغال کرده اند، مشروعیتی ندارند. اما عده ای بی تفاوت به این مسائل از واژه ناگورنو همراه نام قره باغ استفاده می کنند!!!

آیا حقه بازانه تر از این، می توان تحلیل سیاسی نوشت؟ اگر قره باغ سرزمینی ارمنی نشین بوده است، پس این همه مسجد در جای جای آن چه می کند؟





تصاویر بالا مربوط به وضعیت امروزی مساجد قره باغ است. آنچه می بینید رفتاری است که ارامنه مسیحی به بار آورده اند. به راستی می توان بر مبنای سیاست کثیف این همه بی احترامی نسبت به مقدستات مسلمین را نادیده گرفت؟ آیا می توان با دیدن چنین صحنه هایی سکوت کرد و در ادامه به جانبداری از صلیبیون مشرک پرداخت؟ آیا وقت آن نرسیده است که حضرات حاکم بر کرسی های قدرت در کشورهای اسلامی منطقه و مخصوصا ایران اقدام جدی نسبت به این مسائل انجام دهند و صدای اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانند؟

«به لحاظ روانشناسی دولت عثمانی در سرکوب ارامنه و قتل عام و نسل کشی سال 1915 بر ذهنیت ارامنه نسبت به تورک ها تاثیری بسیار منفی گذارده و آن ها را نسبت به ترکیه که متحد آذربایجان به شمار می رود بدبین نموده است. ترس از تکرار اقدامات اینچنینی و محاصره توسط دو دشمن تاریخی یعنی آذری ها و ترک ها در تصمیم  گیری سران ارامنه در خصوص بحران قره باغ بسیار موثر بوده است. و یک سر این در گیری نیز همانطور که گفته شد روس ها هستند.  سیاست شوروی به عنوان آغازگر این مناقشه را نمی توان فراموش کرد و کما اینکه در حال حاظر به ظاهر کرملین سیاست بی طرف را در پیش گرفته و از روسیه فقط توصیه هایی مبنی بر آتش بس به گوش می رسد اما باید دید سیاست های پوتین در قبال قره باغ چه خواهد بود و بعد از آن در مورد آن نظر داد ولی از سوی دیگر شاید این سکوت روسیه عاملی برای پایان این بحران چندین ساله ؟!»

هیئت تحریریه روزنامه مردم سالاری، بعد از بخشیدن سرزمین قره باغ به ارامنه، از قتل عام و نسل کشی مظلومین صلیبی به دست عثمانی ها نیز سخن می گوید تا وظیفه خود در ترتیب دادن این یاددداشت را به سر انجام برساند! قتل عامی که هیچ گاه، هیچ سازمانی و یا مسئولی نتوانسته است آثار و مستندات کافی برای اثبات آن ارائه دهند و تنها دلیل جنجال آفرینی در این زمینه تبلیغ علیه مسلمین می باشد، چنانکه غرب امروز مدعی است: «مسلمانان تروریست هستند!» آیا این هم صدایی با غرب چه مفهومی می تواند داشته باشد؟
روس ها هیچ گاه در مقابل مسائل قفقاز موضع سکوت و بی طرفی اتخاذ نکرده اند. نمونه گرجستان یکی از آخرین و جدید ترین شواهد این امر می باشد. روس ها چگونه سکوت اختیار کرده اند، زمانی که فرماندهی نیروهای نظامی ارمنستان در اغلب عملیات های جنگ قره باغ را  از آغاز بر عهده داشته اند؟ حتی نیروهای نظامی خود را نیز برای پیشبرد این برنامه به خدمت گرفته اند!
نکته جالبی که در پارا گراف بالا باید به آن اشاره کنم، نیمه تمام ماندن جمله انتهایی است!! آن علامات (؟!) شاید بیانگر آن است که تحلیلگر مسائل سیاسی منطقه ما، نمی داند که چه بنویسد. او تنها برای پر کرده صفحات روزنامه خود و همچنین انتقال مطالبی هدف دار، که نمونه هایی از آن را متذکر شدم، به چنین متنی تن داده است. چناکه می گوید:« اما باید دید سیاست های پوتین در قبال قره باغ چه خواهد بود و بعد از آن در مورد آن نظر داد!!!»

یاد آوری کنم ، استفاده از واژه آذری و ترک شیطنتی است که یادگار عصر پالانی ها می باشد. مزدورانی که خود را آریایی می دانستند به تخت جمشید نیمه کاره و پاسارگاد جعلی می بالیدند، جشن های 2500 ساله می گرفتند و ...
بنده در اینجا قصد ورود به بحث زبان و نژاد هیچ مردمی را ندارم. اما باید بگویم: استفاده از تعابیر و نام گذاری ها و لقب سازی های اینچنینی (آذری) برای مردم منطقه، از جانب نویسندگان عناصر راسیسم در ایران، چیز جدیدی نیست، حتی اگر این عناوین الحاقی به قیمت تحقیر مردم مختلف سرزمینمان باشد!

«حال باید در نظر گرفت چرا مناقشه قره باغ که در نزدیکی مرزهای ایران جریان دارد بیش از همه ایران را نگران ساخته. بی شک بحران قره باغ پیامد های امنیتی و سیاسی را برای ایران به همراه خواهد داشت چرا که این بحران می تواند تهدیدی برای امنیت ملی و حتی در شرایط حادتر تهدید تمامیت ارضی ایران باشد همچنین تداوم بحران قره باغ می تواند موجب تشدید احساسات ملی گرایانه در دو استان آذربایجانی نشین ایران گردد و کشور را با چالش های ملی گرایانه مواجه سازد.

مواضع دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به جمعیت قابل توجه آذری و همچنین اقلیت ارمنی که در ایران زندگی می کنند از حساسیت زیادی بین مردم دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان برخوردار بوده است ایران از همان ابتدا تجاوز ارمنستان به خاک جمهوری آذربایجان را محکوم کرد و ادامه آن را اشغال سرزمین از طریق زور دانست در جریان جنگ نیز چندین بار برای میانجی گری تلاش نمود اما آمریکا روسیه و ترکیه حضور ایران در جریان میانجی گری را مخالف منافع خود می دانستند و در نهایت نیز ارتباط ایران با گروه مینسک قطع گردید. اساسا طی سالیان گذشته گروه مینسک به جمهوری اسلامی ایران اجازه نداده است در روند حل این مناقشه مداخله نماید آن ها به این بهانه که ایران عضو گروه مینسک نیست و نمی تواند وارد فرآیند مذاکرات صلح قره باغ شود مانع از تلاش های ایران در این راستا شده اند

باید پرسید: «حضرات سیاست مدار  یا مسئول یا هر آن کسی که اختیار تصمیم گیری در امور این چنینی را در اختیار دارید، بفرمایید: آیا سیاست برای شما در اولویت می باشد یا دیانت؟» اگر «سیاست شما عین دیانت شما و دیانت شما عین سیاست شماست» باید بگویم که اشتباه می کنید. قرآن تعیین و تکلیف با چنین اموری را به صراحت بیان کرده است و نمی توانید با جمله سازی های زیرکانه و بحث های بی محتوا و غیر مستند مسلمین را فریب دهید.قرآن چنین می فرماید:
«اى کسانى که ایمان آورده‏ اید حقیقت این است که مشرکان نجسند پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر از فقر بیمناکید پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خویش بى‏ نیاز مى‏ گرداند که خدا داناى حکیم است ــ با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمى ‏آورند و آنچه را خدا و فرستاده ‏اش حرام گردانیده ‏اند حرام نمى‏ دارند و متدین به دین حق نمى‏ گردند، کارزار کنید تا با  خوارى به دست‏ خود جزیه دهند ــ و یهود گفتند عزیر پسر خداست و نصارى گفتند مسیح پسر خداست این سخنى است که به زبان مى ‏آورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده‏ اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه بازگردانده مى‏ شوند ــ اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست، منزه است او از آنچه شریک مى ‏گردانند ــ مى‏ خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولى خداوند نمى‏ گذارد تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.» (سوره توبه، آیات 28-32)
  
 آیا سیاست مداران به ظاهر متدین و متدینین سیاست مدار ایران، این آیات قرآن را نخوانده اند، یا به آن ایمان ندارند؟ اگر ایمان داشتند، به شعور مردم ایران توهین نمی کردند و با توافق«برجام»، سرانجان «نا فرجامی» برای مردم مبارز و مومن رقم نمی زدند.  به پای میز مذاکره با یهود و نصارا نمی رفتند و شیاطین بزرگ و کوچک را رجم می نمودندو در ایجاد رابطه با دو کشور مسلمان و نصرانی، جانب صلیب را نمی گرفتند.
مردم تورک آذربایجان در تمامی دوران ها مدافع آزادی و استقلال و تمامیت ارضی این سرزمین بوده اند و سیاست های تبعیض آمیز مرکزی از دوران پهلوی آغاز گر تمام جریان های تهدید آمیز بوده است. پروژه ای که با کمال تاسف بعد از دوران انقلاب با رویکردی دیگری اما با اهدافی ثابت و قبلی، به قوت خود اجرا شده است.


«اى کسانى که ایمان آورده ‏اید یهود و نصارى را دوستان مگیرید بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند و هر کس از شما آن ها را به دوستى گیرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى ‏نماید.» (سوره مائده، آیه 51)

خانم لیلا رحیمی خوشبختانه آذربایجان تنها دو استان تورک زبان نیست. به شعور مردم آذربایجان توهین نکنید. حتی با تقسیمات کنونی کشوری، استان های اردبیل، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، زنجان، همدان و قزوین، از ابتدا تورک زبان بوده اند و اکنون نیز تورک زبان هستند. جمعیت تورک زبانان ایران تنها مربوط به شهر های شمال غربی ایران نیست. بخش های مختلفی از ایران چون فارس و خراسان نیز جمعیت عظیمی از تورکان را در خود جای داده است. این مردمان خود را عضو جدایی ناپذیر و معنا بخش سرزمینی می دانند که امروز آن را ایران می شناسیم.
بنده به نیکی می دانم که شما به چه دلیلی برای معرفی مردم جمهوری آذربایجان از واژه آذری و برای مردم تورکیه  ار واژه ترک و برای مردم آذربایجان از لفظ آذربایجانی نشین استفاده می کنید. هدف اصلی شما کم رنگ جلوه دادن روابط فرهنگی و منطقه ای بین این ملل است. چگونه به خود اجازه می دهید از روابط فرهنگی بین ایران و افغانستان و تاجیکستان به عنوان عامل اقتدار منطقه ای نام ببرید و از روابط بین تورک های ایران و آذربایجان و تورکیه چنین جو هراسناکی را ایجاد کنید؟ مگر مردم تورک ایران سهمی از انقلاب ندارند؟ آیا گمان نمی کنید که خواسته و یا ناخواسته ریشه های فتنه قومی را در ایران و منطقه شعله ور می کنید و زمینه را برای فعالیت قومگرایان تورک مسطح می نمایید؟
حاکمیت ایران با نادیده گرفتن بندهایی از قانون اساسی که به روشنی حقوق ملت های سرزمین ایران را مشخص کرده، راهی را در پیش گرفته اند که آینده خوشی را در انتظار نخواهد داشت. آیا از شرایط پیش آمده درس عبرت نمی گیرید و باز بر طبل چنین فتنه ها و تفرقه ها قومی می کوبید؟

«زبان‏ و خط رسمی‏ و مشترک‏ مردم‏ ایران‏ فارسی‏ است‏. اسناد و مکاتبات‏ و متون‏ رسمی‏ و کتب‏ درسی‏ باید با این‏ زبان‏ و خط باشد ولی‏ استفاده‏ از زبان های‏ محلی‏ و قومی‏ در مطبوعات‏ و رسانه‏ های‏ گروهی‏ و تدریس‏ ادبیات‏ آنها در مدارس‏، در کنار زبان‏ فارسی‏ آزاد است‏.» (اصل 15 قانون اساسی ایران)

‎‎‎‎‎مردم‏ ایران‏ از هر قوم‏ و قبیله‏ که‏ باشند از حقوق‏ مساوی‏ برخوردارند و رنگ‏، نژاد، زبان‏ و مانند اینها سبب‏ امتیاز نخواهد بود.» (اصل 19 قانون اساسی ایران)


خانم رحیمی آیا این قوانین را مطالعه کرده اید؟ البته شما در مقام پاسخگویی به این سوال نیستید؟ این جناب آقای روحانی است که اکنون مسئول پاسخ دهی به این سوالات است، اما تا انتخابات دوره بعدی ریاست جمهوری سخنی از او نخواهیم شنید!

«در جریان جنگی که از سال 1992 تا 1994 بین ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه قره باغ واقع در جمهوری آذربایجان رخ داد و منجر به تسلط ارمنستان بر مناطقی از قره باغ شد، دولت جمهوری اسلامی ایران ابتدا بی طرفی خود را اعلام کرد وبه عنوان نیروی صلح وارد عمل شد، اما اتخاذ تصمیمات وسیاستهایی ناشایست از طرف دولت اذربایجان باعث شد که ایران در رویه بیطرفی خود تجدید نظر کند و به ارمنستان متمایل شود.»(وبسایت اندیشه سیاسی)
خانم رحیمی دروغ نگویید. ایران از همان ابتدا تجاوز ارمنستان به خاک جمهوری آذربایجان را محکوم نکرد. تنها موضع بی طرفی اتخاذ نمود و برادران دینی خود را در مقابل ارامنه اشغالگر تنها گذاشت. بنده از سیاست هایی که حاکمیت جمهوری آذربایجان (و یا تورکیه) تا کنون اختیار کرده است خشنود نمی باشم. در این یادداشت تنها بخشی از تضادها و دروغ هایی را بررسی نموده ام که هزاران نمونه مشابه آن، از طرف سازمان ها و نشریات و موسسه های مختلف دیگری بیان می شود و اینک یادداشت روزنامه «مردم سالاری» آن را تشریح کرده است. یاد آوری کردم  که قره باغ سرزمین مسلمین می باشد و نیازمند یاری از طرف دیگر کشور های اسلامی. بوسنی، افغانستان، عراق، سوریه، دوغوتورکیستان، غزه، یمن، لیبی، مصر، میانمار، قره باغ  همگی سرزمین های اسلامی هستند و فارغ از فرهنگ بومی و ملی و عقاید سیاسی آن ها، باید مورد توجه کشور های اسلامی دیگر باشند.
درباره مسئله قره باغ نیز جمهوری اسلامی ایران، از آن روی که مدعی حاکمیت اسلامی است، باید مسئول و پاسخگو باشد و سیاست بی طرفانه اتخاذ نکند، زیرا موضع بی طرفی به نفع کشوری است که سرزمین مسلمین را اشغال کرده و چنان که آوردم، مساجد آن را به طویله مبدل نموده است!

البته اکنون به مدد بنیان اندیشی، دلیل سیاست های یک بام و دو هوای ایران را می توان دانست. به این متن برگزیده توجه کنید:

«اگر یهود تورات آسمانی ندارد، کنیسه بی‏دغدغه برای فرماندهان نظامی‏اش، جواز کشتار یک میلیون فلسطینی در جنگ غزه  را صادر کرده و پاپ طلایی، نسل کشی مسلمین به دست سربازان کلیسا در عراق و افغانستان را، با نگاهی حمایت گرانه متبرک می‏ کند، پس معلوم نیست که با کدام منطق سیاسی و دینی و فرهنگی و حتی اقتصادی، در سرزمین اسلامی ما، برای نمایندگان فرقه‏ های بی‏ خدا هم کرسی اعلام نظر می‏ گذارند و بی ‏اعتنا به آیات قرآن که ورود اهل کتاب پیشین، یعنی یهود و نصاری به مراکز رسمی و عبادی مسلمانان را نهی می‏ کند، یهود و ارمنی و زرتشتی، همگی با هم، دوستانه و در ظرف واحدی پالوده می‏ خوریم.» (هواخوری پنج، کتاب چهارم، ناصر پورپیرار)


در خلال جنگ چند روزه اخیر قره باغ، رسانه های ارمنی از هر طریق ممکنی به انتشار اخبار و مسائل مختلف پرداختند، آنان که صدا و سیمای ایران را نیز همراه خود می دیدند، نشان دادند،  از نفوذ چشم گیری در دستگاه حاکمیت و سازمان های فرهنگی ایران برخوردارهستند.


آیا این عجیب نیست که بر خلاف توصیه قرآنی مبنی بر پرداخت جزیه  توسط یهود و نصارا، دست کثیف سران کنیسه و کلیسا را در اجرای انواع برنامه های فتنه گرانه کشورمان باز می بینیم؟




ارامنه اکنون در ایران صاحب چنان اختیاراتی شده اند که از تشکیل ارمنستان بزرگ سخن می گویند و کسی در این جمهوری به آن ها سخت نمی گیرد.

آیا حضرات نمی دانند، طرح ایجاد ارمنستان بزرگ بخشی از برنامه خاورمیانه بزرگ محسوب می شود که توسط غرب با جدیت تمام در حال اجراست؟ برنامه ای که بخش دیگر آن کردستان بزرگ می باشد!

صلیبیون ایران در تهران به خیابان ها می آیند و به یادبود سالگرد نسل کشی دروغین شان به دست دولت عثمانی راهپیمایی کرده و شعار «مرگ بر تورکیه» سر می دهند! اما این مسائل امنیت ملی و منطقه ای ایران را به خطر نمی اندازد!!! حال اگر میلیون ها تورک ایران، از ابتدایی ترین حقوق مدنی خود سخن بگویند، نام تجزیه طلب بر پیشانی آن ها کوبیده می شود و انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بر آنها تحمیل می شود. ارامنه در مدارس خود به زبان خود کسب تحصیل می کنند اما حتی در تبریز هم نمی توان سخنی درباره زبان مادری مطرح کرد!!! آیا این همان تعریف و عمل به اصل 19 قانون اساسی کشور می باشد؟


این رمز آن سیاست کثیفی است که سالهاست فریاد می زنیم و کسی آن را نمی شنود.

سنگ ها فریاد می زنند


چندی است که دلقکانی بی خرد و فرومایه، از روی لجاجت با حقیقت و دوری از تعقل و بدون توجه به اسناد واقعی در حال ایجاد توهمات دیگری هستند. آن ها با ژست های روشنفکرانه به کوه ها و دره ها می رود و هر نقاشی و شیار طبیعی و غیر طبیعی غیر دست ساز و دست ساز بی اهمیت و جدیدی را به عنوان نشانه های تمدنی و تجمعی کهن، به مردمی یاد آوری می کنند که به دلیل آفات حاصل از تبلیغات معیین و برای اهداف معیینی از جانب کنیسه و کلیسا، اذهانشان پوسیده و مسموم گشته است. بنیان اندیشی همه حضرات مدعی را دعوت به پاسخ گویی و ارائه اسناد و آثاری غیر مجعول می کند که مثلا ادعای وجود صفویه را دارند و آنگاه که هنوز ابنیه منتسب به حضور آن سلسله خیالی را تا دوران رضا خان در حال ساخت و ساز می بینم و آثار تصویری دوره قاجاریه را تا حد دروغین بودن به توپ بسته شدن مجلس یافته ایم، پس باید بدانیم همه دانایی های موجود و در اطراف پراکنده شده ما توسط مزدبگیران یهود و نصارا آلوده به جعل بوده اند.




«سنگ نگاره ها از قدیمی ترین نشانه های تمدن بشری هستند و تاکنون بیش از 21 هزار سنگ نگاره با 40 هزار سال قدمت در منطقه تیمره خمین کشف شده است که کشف این آثار یک سوی اهمیت این سنگ نگاره هاست و سوی دیگر آن نگهداری آثار بی بدیل و جهانی است.

محمد ناصری فرد پژوهشگر سنگ نگاره های تیمره در گفتگو با خبرنگار مهر در اراک، با بیان اینکه کوه های اطراف خمین بیش از 21 هزار هنر صخره ای‌ را در خود جای داده اند، گفت: نقوش بر روی دیواره سنگی دره ها و دیواره کوه های منطقه تیمره توسط انسانهای هزاران سال پیش حکاکی شده است.»(خبرگزاری مهر)

سنگ ها و صخره ها در گذر زمان دچار آسیب دیدگی های زیادی  می شوند و این تاثیرات بعضا تا آن اندازه است که سنگ را به قطعات بزرگ و کوچک متلاشی می کند و از ادامه تلاشی آن سنگریزه و خاک پدید می آید. حال با این توضیح دوباره به تصویر بالا توجه کنید. بخشی از سنگ که در تصویر می بینید در اثر تاثیرات طبیعی شکسته است و جالب اینجاست که در آن بخشی صاف و جدیدا جدا شده از پیکره اصلی صخره که بر زمین افتاده است شاهد نقاشی هایی هستیم و ظاهرا باید قبول کنیم که قدمتی در حدود 40 هزار سال دارد!!! این اوج شیادی است و دلیل ساخت چنین جعلیاتی شاید چنین پروژه هایی باشد که در زیر به آن اشاره می کنم:




«نقوش بزهای کوهی حکاکی شده در آریزونا ، کالیفرنیا و کلرادو امریکا آنقدر از نظر طرح ، اندازه و روح موجود در حکاکی ها با نمونه نقوش حکاکی شده درایران (تیمره ) شبیه به هم هستند که کمتر هنرمندی است که می تواند به راحتی  این نقوش جادویی را ازهم تفکیک کند.

جالب اینکه نماد شناسان هم موفق شده اند، پیام های سمبلیک موجود در نقوش هم شکل سنگ نگاره ها را در نقاط مختلف دنیا مورد بررسی و تعمق قرار دهند وبدون اینکه حتی همدیگر را ببینند، از نقوش هم شکل در نقاط مختلف دنیا، به تفاسیر واحدی رسیده اند! انسان از این همه قدمت و این همه بعد مسافت از یکدیگر و پیام های مشترک، جدا دچار بهت و شگفتی می شود!»(وبسایت دنیای اسرار آمیز)

در این عکس ها نیز بخش هایی از صخره هایی را مشاهده می کنید که نقوش موجود بر روی آن ها به هیچ وجه نمی تواند قدیمی باشند زیرا صخره ای که این نقوش بر روی آن ها قرار دارند به کلی در مقابل باد و باران و نور خورشید قرار دارند و نه جنس رنگ مورد استفاده قرار گرفته در طراحی آن ها و نه خود صخره ها نمی توانند عمری دراز داشته باشند. حتی اگر قبول کنیم که این طرح ها به صورت تراش هایی بر روی صخره ها شکل گرفته اند از هم نمی توان آثار گذر زمان دراز مدت و چند هزار ساله را در آن ها مشاهده نمود!.

«یک شئ آیرودینامیک که شباهت نزدیک به سفینه یا رهنورد های فضایی دارد . انسانی با لباسی عجیب و سری بزرگ که شباهت به لباس و کلاهخود فضانوردان دارد.» (همانجا)

و این هم مسخره بازی دیگری از همان قماش و البته بسیار رسوا کننده و لو دهنده و بی آبرو کننده. برای توضیح در رابطه با این جعلیات می توانم نمونه های فراوانی را بیان کنم. مثلا به این تصویر دیگر از خبرگزاری فارس که باز هم مربوط به سنگ نگاره تیمره می باشد توجه کنید:

به سطح صاف این سنگ که با جدا شدن تکه جدیدی از آن پدید آمده است توجه کنید که در مقابل نور خورشید باز تاب جالبی از خود نشان می دهد! به راستی آیا حضرات و جاعلین سازنده و مبلغ این دروغ های بی شرمانه تا چه اندازه به تمسخر شعور انسان ها جرات پیدا کرده اند که چنین دست ساخت های رسوا کننده ای را تولید و ارائه می دهند؟!.
«انسان آغازینی که در آذربایجان می زیسته، جاودانگی و ماندگاری سنگ ها را به خوبی درک می کرد. چرا که در ناحیه «قوبوستان» انسان ها طرز معیشت، اسرار زندگی، آرزوها و حتی مراسم شکار را روی سنگ ها حکاکی و این آثار را مثل «سالنامه ای» برای نسل آینده خویش به میراث گذاشته اند.» (سنگ ها سخن می گویند، راسم افندی اف، برگردان م. آرش، صفحه پنج، سخن اول، اومود اوغلو)

بفرمایید این هم مقدمه ای از جناب اومود اوغلو که از سنگ نگاره هایی بی نشان و چنانچه توضیح خواهم داد جعلی و تازه ساز، برای توضیح در رابطه با پیشینه قلابی منطقه ای، مجبور به سالنامه تراشی شده است.
«در فرهنگ «اوغوز»ها «قبر» و «سنگ قبر» را «سین» می گفتند و نیز در فرهنگ «چوواش» کلمه «سین» به معنی «انسان»، «جان» و «آدام» (آدم) به کار رفته است.

با توجه به مطالب فوق معلوم می شود، قبایل ساکن جمهوری آذربایجان به بقای روح باور داشتند و معتقد بودند که روح اجداددشان مانند زندگان به حیات خود ادامه می دهند. از مرز چین تا قلب اوروپا، در این گستره عظیم جغرافیایی هر جا که سنگ «بالبال»، سنگ «بنگو» و یا سنگ مزار منقش، پیکره سنگی قوچ، پیکره سنگی اسب یافت شود یقینا با تاریخ و اجداد ساکنین این سرزمین پیوند دارد.»(همانجا، سخنی دیگر، اومود اوغلو)




تصویری از سرزمین سکونت چوواش ها ها را آوردم تا با مقایسه ای در فاصله استقرار آن با مردم جمهوری آذربایجان به گستره خیال پردازی شخصی چون اومود اوغلو پی ببرید که مجبور است با مقایسه دو کلمه خود را به چنین مفهومی  نزدیک کند و آن را به دیگران نیز منتقل نماید. بر اساس مطالعات و تحقیقاتی که انجام داده ام مدعی هستم که در آذربایجان بعد از پوریم، تا همین چند صده نزدیک، نمی توان آثاری از کوچکترین و سطح پایین ترین نشانه های استقرار و تجمعی را یافت. حال می توان فهمید که این آسمان و ریسمان بافتن ها در مقدمه کتاب فوق قصد چه سر منزلی را دارد. ایشان در همین ابتدا مطلبی را بیان می کند که اگر مثل یک قوچ سنگی را در مرکز آلمان نیز پیدا کردیم، باید حضور تورک های اوغوز را در آن سرزمین به رسمیت بشناسیم و از خود نپرسیم که اولا با چه اسنادی می توان ساخت این قوچ های سنگی را به تورک ها و مردم منطقه که اکنون مسلمان هستند نسبت داد و از سوی دیگر با چه اسلوبی می توان قدمت این آثار را به اثبات رسانید که مدعی آن هستند و به طور کلی ضرورت ساخت چنین دست ساز هایی در مناطقی که آثاری از تمدن دیده نمی شود چه بوده است؟!
«تحقیقات نشان می دهد تصویرهایی که از تندیس حیوانات روی صخره های «قوبوستان» کشیده شده اند نسبت به تصویرهای پیکره های انسان ها واقعی تر هستند. شاید این پدیده به این دلیل است که انسان های نخستین پیش از اینکه به شکار روند طرح یا تصویر دقیقی از سیمای شکار را می کشیدند. روش شکار کردن اش را بررسی کرده و می آموختند که چگونه بر شکار پیروز می شوند، سپس وارد عمل می شدند. گویا نقاش اولیه رسم یا طرح شکل ظاهری حیوانات وحشی، نسبت به رسم سایر اشیا را در مرکز دقت و توجه قرار می داد.
و یا ممکن است نقاشی هایی که از حیوانات در دوران دیرینه کشیده شده اند و به وسیله باستان شناسان کشف گردیده اند به این خاطر باشد که اکثرشان به صورت خیلی طبیعی طرح و نقاشی شده باشند.» (همان کتاب، صفحه 17، راسیم افندی اف)
یا اینکه قبول کنیم راسیم افندی اف نیز مثل اومود اوغلو سرسام می گوید. اگر افندی اف در بین احتمالات خود مبنی بر طرح های بسیار واقعی تر رسامی شده بر صخره ها، جعلی بودن و دست ساخت بودن این آثار توسط کلاشان و حقه بازان فرهنگی را نیز می گنجاند، بهتر بود و می توانست بسیاری از سرگردانی های او را جواب دهد. مثلا به این توضیحات او توجه کنید:

«در «یازیلی تپه»  نقاشی هایی که روی صخره ای رسم شده است دقت و توجه بیشتر ما را به خود جلب می کند. نقاشی هایی که در جنوب تپه رسامی شده اند در بلند ترین قسمت صخره ای عظیم قرار گرفته است. در این صخره با شکوه 23 تصویر است: 9 تصویر از حیوانات، 3 تصویر از اسب سوار، یک مار، 3 قبضه نیزه ای که قسمت های فرو رونده شان دندانه دار هستند، 5 نشانه رمز گونه و نوشته ای عربی به زبان عربی1.» (همان صفحه)


سپس در پاورقی و برای توضیح کتیبه زبان عربی موجود در آن صخره چنین آورده است:


«1- نوشته بعد از حمله اعراب به آذربایجان خطاطی شده است!!!»


فهمیدید چه شد؟ در منطقه یازیلی تپه مذکور، در حد فاصل بین نقاشی های چند هزار سال پیش مدعای حضرات و کتیبه عربی موجود که حاصل حمله اعراب می دانند دیگر آثاری ثبت نشده است؟ و اگر آن نقاشی های موجود را نیز جعلی بدانیم و اثبات کنیم که جعلی هستند پس تاریخ آن منطقه نشانی قدیمی تر از حمله اعراب را در خود ندارد و وقتی می دانیم که اعراب هیچ حمله ای به دیگر ملل نداشته اند و اسلام با گسترش فرهنگی و افزایش و انتقال جمعیت نجد عربستان به دیگر نقاط جهان انتشار یافته است، توانسته ایم داستان پردازی بزرگ دیگری را در نطفه خفه کنیم. در یادداشت بعدی به توضیح درباره طرح های رمز گون خواهم پرداخت که باز هم با قصد پیشینه تراشی برای الفباهای جعلی موجود می باشد.



«در عصر مفرغ بین نقاشی هایی که روی صخره ها ترسیم شده بود به ویژه هیکل سنگی گروهی انسان هایی را مشاهده می کنیم که دست به دست هم داده اند و می رقصند و رقص آنان بیشتر به «یاللی»1 شباهت داد.» (همانجا، صفحه 19)

و در پاورقی همان صفحه آمده است:


«1- نوعی رقص آذربایجانی است که در ان شرکت کنندگان دست به دست هم و به شکل جمعی می رقصند.(م)»


انصاف از این مالیخویا. به تصویر بالا خیره شوید. و تراش های سنگ را که نمایشی از افراد ایستاده را نشان می دهد نگاهی ریزبینانه بیندازید. اگر شبکه های تلویزیونی جمهوری آذربایجان را تعقیب کنید شاید بارها و بارها نمایشات گرافیکی و انیمیشن های از این دم خروس را دیده اید. چنانچه می بینید در اثر طبیعت، گل سنگ بر روی بخش عظیمی از این صخره ها تاثیر گذاشته است و عجیب اینکه بر روی شیارهای تراش سنگ نفرات ایستاد تاثیری نداشته است. سفیدی عمق  شیارهای موجود به روشنی نو تراش بودن این طرح اندازی را به اثبات می رساند و نشان می دهند که سران فرهنگی جمهوری آذربایجان نیز در تولید چنین جعلیاتی چیزی از رقیب ارمنی خود عقب نمانده اند و بنگاه های دروغ پراکنی فعالی دارند.


حال باید بدانید که چرا این جمعیت های تازه ساکن شده در منطقه، مجبور هستند برای اثبات حضور درازمدت خود دست به ساخت چنین دم خروس هایی بزنند و با توسل به انواع این حقه بازی ها برای خود تاریخ و پیشینه دراز مدتی ایجاد نمایند. اینک بر سر تصاحب آن یکی با استرس و عجله شدیدی چوگان، آن دیگری نان لواش و آن بی خرد دیگر مولانا  و هزار کوفت و زهر مار دروغین غیره را به نام خود ثبت می کنند و بر سر و کول همدیگر می کوبند و در این بلبشور فرهنگی هر کدام نقشی را ایفا می کنند. باید بدانیم مدیریت واحدی این تراژدی طنز آمیز را کارگردانی می نماید که بازیگران آن متن واحدی را در دست دارند و تنها تفاوتشان در ظواهر سناریو خود نمایی می کنند نه در اصل داستان.


ادامه دارد ...