تنها تماشاگر فوتبال نباشید، از طریق فوتبال قمار کنید!!!
در کشوری که ظاهرا مدیریت اسلامی دارد، در کشوری که برای اخذ مجوز های بسیار ساده و شفاف، ده ها مرحله اداری باید پیموده شود، وبسایت هایی چون، فینالیست ها از طریق شرط بندی های بازی های فوتبال، قماربازی مجازی در اینترنت به راه انداخته اند. به راستی از این همه سربازان گمنام و ارتش سایبری و نشر برخط و نماد اعتماد و ... کسی بر این فعالیت های نا مشروع نظارت ندارد؟
------------------------------------------
«شعر در کشور ما خوب پیش رفته؛ منتها یک نکته اساسی وجود دارد؛ شعر باید در خدمت ارزش ها باشد. من انکار نمی کنم که شعر آئینه احساس شاعر است و شاعر حق دارد احساس خود را، احساس شاعرانه خود را، درک شاعرانه خود را در قالب اشعاری که قریحه سرودن آن را خدا به او داده، بریزد و ارائه کند - این را من کاملاً قبول دارم - منتها شعر به عنوان یک هنر والا، یک هنر برتر، به عنوان یک نعمت بزرگ الهی، یک مسئولیتی دارد؛ وظیفهای هم دارد. غیر از بیان احساسات، شعر مسئولیتی هم دارد. به نظر من آن مسئولیت عبارت است از اینکه باید در خدمت دین و انقلاب و اخلاق و معرفت باشد. اگر چنانچه شعر این مسئولیت را انجام داد، حق تحقق پیدا کرده است؛ یعنی کاری بحق انجام گرفته، کاری عادلانه صورت گرفته. باید شعرای ما بروند در این جهت مضمونآفرینی کنند، تلاش کنند، جوشش های ذوق و درون خودشان را به این سمت بکشانند.» مقام معظم رهبر
دقیقا نمی دانم که بر اساس کدامین آمیزه های قرآن، شعر و شاعری هنری والا و نعمتی الهی است، با اینکه بر اساس آیات انتهایی سوره شعرا به روشنی می توان درباره این موضوعات اظهار نظر کرد، اما یقین دارم در صورت تایید همه این فرمایشات مطرح شده، گره مشکلات اساسی کشور با چنین محافل و شب گذرانی هایی حل شدنی نیست.
------------------------------------------
متن بالا مربوط به آذر ماه سال نود و سه می باشد. چنانچه می خوانید، سایت تابناک در حال انکار نجس بودن یهودیان است و سعی دارد به نوعی این سخنان را محدود جلوه دهد. حضرات نمی دانند که بیشتر یهودیان کنونی ساکن در اسرائیل، مهاجرانی از همین ایران اکنون به ظاهر اسلامی می باشند، از صهیونیسم حرف می زند و نمی داند، بر اساس آیات قرآن، اهل کتاب پیشین نجس هستند و این نجاست ربطی به خارجی و داخلی بودن یهودیان و نصرانی های جهان ندارد، حال این مسئله خوشایند کنیسه و کلیسا نشینان باشد و یا نباشد . یهودیان خود نیز به نیکی می دانند که نظر اسلام درباره آنها چیست. چنانچه نتانیاهو به این مسئله پی برده و آن را بازگو می کند. اما هیئت تابناک در سیاست خارجی چنان از یهود هراسان هستند که به نوعی سعی در ماله کشی قضایا دارند. حتی اگر در واقعیت، نظر رهبری درباره یهود آن چیزی نباشد که نتانیاهو از آن سخن به میان آورده و قصد جو سازی داشته است!
------------------------------------------
«به گزارش انتخاب، علی مطهری با بیان اینکه تغییر تعطیلات پایان هفته ضروری نیست، گفت: شیوه تعطیلات پایان هفته باید به صورت همان پنجشنبه و جمعه بماند چرا که روز شنبه روز تعطیلی یهودیان بوده و خوب نیست ما هم در این روز تعطیل باشیم.» وبسایت تابناک
خدا را شکر که در این کشور اسلامی افرادی هستند که برنامه های یهود را می فهمند. البته دولت تخریب امید با اجرای تعطیلی شنبه می تواند بار بزرگی از دوش خاخام را بردارد و اینبار باید منتظر کلیسا باشیم تا طرح انتقال تعطیلی جمعه به یک شنبه را عملی کند!
------------------------------------------
حال هدفم از نگارش این متن کوتاه، تذکر و یاد آوری دوباره چندین نکته اساسی به می باشد:
- شعر و شاعری از نظر قرآن تاییدیه ای ندارد و تلاش های مفسرین و مترجمین در ملایم کردن توصیه خداوندی کار ساز نیست.
- در کشور اسلامی ربا بیداد می کند. بانک های به ظاهر اسلامی بدون هیچ محدودیتی از طریق رسانه ها، به تبلیغ سود بانکی می پردازند. البته این مسئله تنها محدود به بانک ها نیست و جدیدا شرکت های هرمی جدیدی با ماسک های دیگر همین پروژه را اجرا می کنند.
- عده ای معلوم در محیط واقعی به خاطر برخی محدودیت ها و واکنش های مردمی توانایی ایجاد کلوپ های قمار را ندارند ولی در فضای مجازی آزادانه زمینه های اولیه علنی شدن بساط قمار را راه اندازی کرده اند.
- عده ای دیگر دلسوز و دلواپس یهودیان شده اند.آن ها هنوز حساب صهیونیست را از یهودیان جهان جدا می دانند و ظاهرا حجتی بالاتر از قرآن در اختیارشان است!
پایان
«گروه سیاسی ــ لیلا رحیمی خوشبخت: قره باغ یا ناگورنو برای چندمین بار به میدان جنگ آذربایجان و ارمنستان تبدیل شده است. گویا قرار نیست مردم این منطقه روی آرامش به خود ببینند.
جنگ قره باغ که از سال 1988 آغاز شد و در سال 1994 با اعلام آتش بس به پایان رسید تا به امروز چندین هزار کشته و مجروح به جای گذارده و زمینه مهاجرت بسیاری از مردم منطقه را نیز فراهم آورده است.»
«با تضعیف دولت مرکزی و شروع روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، ارامنه و آذری ها که برای نخستین بار خود را در شرف داشتن دولتی مستقل می دیدند به تسویه حساب های قومی و مذهبی پرداخته و درگیری بین آن ها اوج گرفت. از آنجایی که ساکنین قره باغ را ارامنه تشکیل می دادند این مسئله به نفع ارمنستان تمام شد. ارامنه قره باغ علم استقلال طلبی بر افراشته و ارمنستان نیز به حمایت از آنان پرداخت.
جمهوری آذربایجان که خود درگیر مشکلات داخلی بود میدان را به رقیب دیرینه خود واگذار کرده و ارمنستان با استفاده از فرصت پیش آمده برای آذربایجان توانست در خاک این کشور پیشروی کرده و قره باغ را به تصرف خود در آورد. جنگ شش ساله دو جمهوری آغاز گردید و سایر قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای نیز هر یک بر اساس منافع خود در این بحران وارد شدند و همین امر به پیچیدگی مساله افزود. در نهایت شورای امنیت سازمان ملل وارد عمل شده و حل بحران قره باغ را به گروه مینسک واگذار نمود و این گروه توانست در سال 1994 آتش بس را بر قرار نماید.»
«سیاست گسترش به جنوب که از زمان تزار ها در روسیه اتخاذ گردید اصلی ترین عامل بحران قره باغ در مرحله اولیه محسوب می گردد. به این منظور روسیه تزاری اقدام به اسکان ارامنه مهاجر از سرزمین های ایران، لبنان، آسیای ضغیر و آناتولی و سایر نقاط جهان در قفقاز جنوبی کرده و جمعیت ارامنه را در این منطقه متمرکز نمود. ارامنه که خود نیز موافق ایجاد یک دولت مستقل بودند، با مهاجرت به قفقاز جنوبی به اجرای سیاست دولت تزار کمک شایانی نمودند. درگیری ارامنه و آذری ها پس از مهاجرت به این منطقه آغاز شد.»
در نتیجه نمی توان ارامنه را ساکنان گذشته و حال قفقاز دانست زیرا سرزمینی که اکنون در آن زندگی می کنند، سرزمین غصبی مسلمین است و همچون یهودیانی که فلسطین را اشغال کرده اند، مشروعیتی ندارند. اما عده ای بی تفاوت به این مسائل از واژه ناگورنو همراه نام قره باغ استفاده می کنند!!!
«به لحاظ روانشناسی دولت عثمانی در سرکوب ارامنه و قتل عام و نسل کشی سال 1915 بر ذهنیت ارامنه نسبت به تورک ها تاثیری بسیار منفی گذارده و آن ها را نسبت به ترکیه که متحد آذربایجان به شمار می رود بدبین نموده است. ترس از تکرار اقدامات اینچنینی و محاصره توسط دو دشمن تاریخی یعنی آذری ها و ترک ها در تصمیم گیری سران ارامنه در خصوص بحران قره باغ بسیار موثر بوده است. و یک سر این در گیری نیز همانطور که گفته شد روس ها هستند. سیاست شوروی به عنوان آغازگر این مناقشه را نمی توان فراموش کرد و کما اینکه در حال حاظر به ظاهر کرملین سیاست بی طرف را در پیش گرفته و از روسیه فقط توصیه هایی مبنی بر آتش بس به گوش می رسد اما باید دید سیاست های پوتین در قبال قره باغ چه خواهد بود و بعد از آن در مورد آن نظر داد ولی از سوی دیگر شاید این سکوت روسیه عاملی برای پایان این بحران چندین ساله ؟!»
«حال باید در نظر گرفت چرا مناقشه قره باغ که در نزدیکی مرزهای ایران جریان دارد بیش از همه ایران را نگران ساخته. بی شک بحران قره باغ پیامد های امنیتی و سیاسی را برای ایران به همراه خواهد داشت چرا که این بحران می تواند تهدیدی برای امنیت ملی و حتی در شرایط حادتر تهدید تمامیت ارضی ایران باشد همچنین تداوم بحران قره باغ می تواند موجب تشدید احساسات ملی گرایانه در دو استان آذربایجانی نشین ایران گردد و کشور را با چالش های ملی گرایانه مواجه سازد.
مواضع دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به جمعیت قابل توجه آذری و همچنین اقلیت ارمنی که در ایران زندگی می کنند از حساسیت زیادی بین مردم دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان برخوردار بوده است ایران از همان ابتدا تجاوز ارمنستان به خاک جمهوری آذربایجان را محکوم کرد و ادامه آن را اشغال سرزمین از طریق زور دانست در جریان جنگ نیز چندین بار برای میانجی گری تلاش نمود اما آمریکا روسیه و ترکیه حضور ایران در جریان میانجی گری را مخالف منافع خود می دانستند و در نهایت نیز ارتباط ایران با گروه مینسک قطع گردید. اساسا طی سالیان گذشته گروه مینسک به جمهوری اسلامی ایران اجازه نداده است در روند حل این مناقشه مداخله نماید آن ها به این بهانه که ایران عضو گروه مینسک نیست و نمی تواند وارد فرآیند مذاکرات صلح قره باغ شود مانع از تلاش های ایران در این راستا شده اند.»
«اى کسانى که ایمان آورده اید حقیقت این است که مشرکان نجسند پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر از فقر بیمناکید پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خویش بى نیاز مى گرداند که خدا داناى حکیم است ــ با کسانى از اهل کتاب که به خدا و روز بازپسین ایمان نمى آورند و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانیده اند حرام نمى دارند و متدین به دین حق نمى گردند، کارزار کنید تا با خوارى به دست خود جزیه دهند ــ و یهود گفتند عزیر پسر خداست و نصارى گفتند مسیح پسر خداست این سخنى است که به زبان مى آورند و به گفتار کسانى که پیش از این کافر شده اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه بازگردانده مى شوند ــ اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست، منزه است او از آنچه شریک مى گردانند ــ مى خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولى خداوند نمى گذارد تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.» (سوره توبه، آیات 28-32)
«زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.» (اصل 15 قانون اساسی ایران)
مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.» (اصل 19 قانون اساسی ایران)
خانم رحیمی آیا این قوانین را مطالعه کرده اید؟ البته شما در مقام پاسخگویی به این سوال نیستید؟ این جناب آقای روحانی است که اکنون مسئول پاسخ دهی به این سوالات است، اما تا انتخابات دوره بعدی ریاست جمهوری سخنی از او نخواهیم شنید!
«در جریان جنگی که از سال 1992 تا 1994 بین ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه قره باغ واقع در جمهوری آذربایجان رخ داد و منجر به تسلط ارمنستان بر مناطقی از قره باغ شد، دولت جمهوری اسلامی ایران ابتدا بی طرفی خود را اعلام کرد وبه عنوان نیروی صلح وارد عمل شد، اما اتخاذ تصمیمات وسیاستهایی ناشایست از طرف دولت اذربایجان باعث شد که ایران در رویه بیطرفی خود تجدید نظر کند و به ارمنستان متمایل شود.»(وبسایت اندیشه سیاسی)خانم رحیمی دروغ نگویید. ایران از همان ابتدا تجاوز ارمنستان به خاک جمهوری آذربایجان را محکوم نکرد. تنها موضع بی طرفی اتخاذ نمود و برادران دینی خود را در مقابل ارامنه اشغالگر تنها گذاشت. بنده از سیاست هایی که حاکمیت جمهوری آذربایجان (و یا تورکیه) تا کنون اختیار کرده است خشنود نمی باشم. در این یادداشت تنها بخشی از تضادها و دروغ هایی را بررسی نموده ام که هزاران نمونه مشابه آن، از طرف سازمان ها و نشریات و موسسه های مختلف دیگری بیان می شود و اینک یادداشت روزنامه «مردم سالاری» آن را تشریح کرده است. یاد آوری کردم که قره باغ سرزمین مسلمین می باشد و نیازمند یاری از طرف دیگر کشور های اسلامی. بوسنی، افغانستان، عراق، سوریه، دوغوتورکیستان، غزه، یمن، لیبی، مصر، میانمار، قره باغ همگی سرزمین های اسلامی هستند و فارغ از فرهنگ بومی و ملی و عقاید سیاسی آن ها، باید مورد توجه کشور های اسلامی دیگر باشند.
«اگر یهود تورات آسمانی ندارد، کنیسه بیدغدغه برای فرماندهان نظامیاش، جواز کشتار یک میلیون فلسطینی در جنگ غزه را صادر کرده و پاپ طلایی، نسل کشی مسلمین به دست سربازان کلیسا در عراق و افغانستان را، با نگاهی حمایت گرانه متبرک می کند، پس معلوم نیست که با کدام منطق سیاسی و دینی و فرهنگی و حتی اقتصادی، در سرزمین اسلامی ما، برای نمایندگان فرقه های بی خدا هم کرسی اعلام نظر می گذارند و بی اعتنا به آیات قرآن که ورود اهل کتاب پیشین، یعنی یهود و نصاری به مراکز رسمی و عبادی مسلمانان را نهی می کند، یهود و ارمنی و زرتشتی، همگی با هم، دوستانه و در ظرف واحدی پالوده می خوریم.» (هواخوری پنج، کتاب چهارم، ناصر پورپیرار)
در خلال جنگ چند روزه اخیر قره باغ، رسانه های ارمنی از هر طریق ممکنی به انتشار اخبار و مسائل مختلف پرداختند، آنان که صدا و سیمای ایران را نیز همراه خود می دیدند، نشان دادند، از نفوذ چشم گیری در دستگاه حاکمیت و سازمان های فرهنگی ایران برخوردارهستند.
آیا این عجیب نیست که بر خلاف توصیه قرآنی مبنی بر پرداخت جزیه توسط یهود و نصارا، دست کثیف سران کنیسه و کلیسا را در اجرای انواع برنامه های فتنه گرانه کشورمان باز می بینیم؟
چندی است که دلقکانی بی خرد و فرومایه، از روی لجاجت با حقیقت و دوری از تعقل و بدون توجه به اسناد واقعی در حال ایجاد توهمات دیگری هستند. آن ها با ژست های روشنفکرانه به کوه ها و دره ها می رود و هر نقاشی و شیار طبیعی و غیر طبیعی غیر دست ساز و دست ساز بی اهمیت و جدیدی را به عنوان نشانه های تمدنی و تجمعی کهن، به مردمی یاد آوری می کنند که به دلیل آفات حاصل از تبلیغات معیین و برای اهداف معیینی از جانب کنیسه و کلیسا، اذهانشان پوسیده و مسموم گشته است. بنیان اندیشی همه حضرات مدعی را دعوت به پاسخ گویی و ارائه اسناد و آثاری غیر مجعول می کند که مثلا ادعای وجود صفویه را دارند و آنگاه که هنوز ابنیه منتسب به حضور آن سلسله خیالی را تا دوران رضا خان در حال ساخت و ساز می بینم و آثار تصویری دوره قاجاریه را تا حد دروغین بودن به توپ بسته شدن مجلس یافته ایم، پس باید بدانیم همه دانایی های موجود و در اطراف پراکنده شده ما توسط مزدبگیران یهود و نصارا آلوده به جعل بوده اند.
«سنگ نگاره ها از قدیمی ترین نشانه های تمدن بشری هستند و تاکنون بیش از 21 هزار سنگ نگاره با 40 هزار سال قدمت در منطقه تیمره خمین کشف شده است که کشف این آثار یک سوی اهمیت این سنگ نگاره هاست و سوی دیگر آن نگهداری آثار بی بدیل و جهانی است.
محمد ناصری فرد پژوهشگر سنگ نگاره های تیمره در گفتگو با خبرنگار مهر در اراک، با بیان اینکه کوه های اطراف خمین بیش از 21 هزار هنر صخره ای را در خود جای داده اند، گفت: نقوش بر روی دیواره سنگی دره ها و دیواره کوه های منطقه تیمره توسط انسانهای هزاران سال پیش حکاکی شده است.»(خبرگزاری مهر)
سنگ ها و صخره ها در گذر زمان دچار آسیب دیدگی های زیادی می شوند و این تاثیرات بعضا تا آن اندازه است که سنگ را به قطعات بزرگ و کوچک متلاشی می کند و از ادامه تلاشی آن سنگریزه و خاک پدید می آید. حال با این توضیح دوباره به تصویر بالا توجه کنید. بخشی از سنگ که در تصویر می بینید در اثر تاثیرات طبیعی شکسته است و جالب اینجاست که در آن بخشی صاف و جدیدا جدا شده از پیکره اصلی صخره که بر زمین افتاده است شاهد نقاشی هایی هستیم و ظاهرا باید قبول کنیم که قدمتی در حدود 40 هزار سال دارد!!! این اوج شیادی است و دلیل ساخت چنین جعلیاتی شاید چنین پروژه هایی باشد که در زیر به آن اشاره می کنم:
«نقوش بزهای کوهی حکاکی شده در آریزونا ، کالیفرنیا و کلرادو امریکا آنقدر از نظر طرح ، اندازه و روح موجود در حکاکی ها با نمونه نقوش حکاکی شده درایران (تیمره ) شبیه به هم هستند که کمتر هنرمندی است که می تواند به راحتی این نقوش جادویی را ازهم تفکیک کند.
جالب اینکه نماد شناسان هم موفق شده اند، پیام های سمبلیک موجود در نقوش هم شکل سنگ نگاره ها را در نقاط مختلف دنیا مورد بررسی و تعمق قرار دهند وبدون اینکه حتی همدیگر را ببینند، از نقوش هم شکل در نقاط مختلف دنیا، به تفاسیر واحدی رسیده اند! انسان از این همه قدمت و این همه بعد مسافت از یکدیگر و پیام های مشترک، جدا دچار بهت و شگفتی می شود!»(وبسایت دنیای اسرار آمیز)
«یک شئ آیرودینامیک که شباهت نزدیک به سفینه یا رهنورد های فضایی دارد . انسانی با لباسی عجیب و سری بزرگ که شباهت به لباس و کلاهخود فضانوردان دارد.» (همانجا)
«انسان آغازینی که در آذربایجان می زیسته، جاودانگی و ماندگاری سنگ ها را به خوبی درک می کرد. چرا که در ناحیه «قوبوستان» انسان ها طرز معیشت، اسرار زندگی، آرزوها و حتی مراسم شکار را روی سنگ ها حکاکی و این آثار را مثل «سالنامه ای» برای نسل آینده خویش به میراث گذاشته اند.» (سنگ ها سخن می گویند، راسم افندی اف، برگردان م. آرش، صفحه پنج، سخن اول، اومود اوغلو)
«در فرهنگ «اوغوز»ها «قبر» و «سنگ قبر» را «سین» می گفتند و نیز در فرهنگ «چوواش» کلمه «سین» به معنی «انسان»، «جان» و «آدام» (آدم) به کار رفته است.
با توجه به مطالب فوق معلوم می شود، قبایل ساکن جمهوری آذربایجان به بقای روح باور داشتند و معتقد بودند که روح اجداددشان مانند زندگان به حیات خود ادامه می دهند. از مرز چین تا قلب اوروپا، در این گستره عظیم جغرافیایی هر جا که سنگ «بالبال»، سنگ «بنگو» و یا سنگ مزار منقش، پیکره سنگی قوچ، پیکره سنگی اسب یافت شود یقینا با تاریخ و اجداد ساکنین این سرزمین پیوند دارد.»(همانجا، سخنی دیگر، اومود اوغلو)
«تحقیقات نشان می دهد تصویرهایی که از تندیس حیوانات روی صخره های «قوبوستان» کشیده شده اند نسبت به تصویرهای پیکره های انسان ها واقعی تر هستند. شاید این پدیده به این دلیل است که انسان های نخستین پیش از اینکه به شکار روند طرح یا تصویر دقیقی از سیمای شکار را می کشیدند. روش شکار کردن اش را بررسی کرده و می آموختند که چگونه بر شکار پیروز می شوند، سپس وارد عمل می شدند. گویا نقاش اولیه رسم یا طرح شکل ظاهری حیوانات وحشی، نسبت به رسم سایر اشیا را در مرکز دقت و توجه قرار می داد.
و یا ممکن است نقاشی هایی که از حیوانات در دوران دیرینه کشیده شده اند و به وسیله باستان شناسان کشف گردیده اند به این خاطر باشد که اکثرشان به صورت خیلی طبیعی طرح و نقاشی شده باشند.» (همان کتاب، صفحه 17، راسیم افندی اف)یا اینکه قبول کنیم راسیم افندی اف نیز مثل اومود اوغلو سرسام می گوید. اگر افندی اف در بین احتمالات خود مبنی بر طرح های بسیار واقعی تر رسامی شده بر صخره ها، جعلی بودن و دست ساخت بودن این آثار توسط کلاشان و حقه بازان فرهنگی را نیز می گنجاند، بهتر بود و می توانست بسیاری از سرگردانی های او را جواب دهد. مثلا به این توضیحات او توجه کنید:
«در «یازیلی تپه» نقاشی هایی که روی صخره ای رسم شده است دقت و توجه بیشتر ما را به خود جلب می کند. نقاشی هایی که در جنوب تپه رسامی شده اند در بلند ترین قسمت صخره ای عظیم قرار گرفته است. در این صخره با شکوه 23 تصویر است: 9 تصویر از حیوانات، 3 تصویر از اسب سوار، یک مار، 3 قبضه نیزه ای که قسمت های فرو رونده شان دندانه دار هستند، 5 نشانه رمز گونه و نوشته ای عربی به زبان عربی1.» (همان صفحه)
سپس در پاورقی و برای توضیح کتیبه زبان عربی موجود در آن صخره چنین آورده است:
«1- نوشته بعد از حمله اعراب به آذربایجان خطاطی شده است!!!»
فهمیدید چه شد؟ در منطقه یازیلی تپه مذکور، در حد فاصل بین نقاشی های چند هزار سال پیش مدعای حضرات و کتیبه عربی موجود که حاصل حمله اعراب می دانند دیگر آثاری ثبت نشده است؟ و اگر آن نقاشی های موجود را نیز جعلی بدانیم و اثبات کنیم که جعلی هستند پس تاریخ آن منطقه نشانی قدیمی تر از حمله اعراب را در خود ندارد و وقتی می دانیم که اعراب هیچ حمله ای به دیگر ملل نداشته اند و اسلام با گسترش فرهنگی و افزایش و انتقال جمعیت نجد عربستان به دیگر نقاط جهان انتشار یافته است، توانسته ایم داستان پردازی بزرگ دیگری را در نطفه خفه کنیم. در یادداشت بعدی به توضیح درباره طرح های رمز گون خواهم پرداخت که باز هم با قصد پیشینه تراشی برای الفباهای جعلی موجود می باشد.
«در عصر مفرغ بین نقاشی هایی که روی صخره ها ترسیم شده بود به ویژه هیکل سنگی گروهی انسان هایی را مشاهده می کنیم که دست به دست هم داده اند و می رقصند و رقص آنان بیشتر به «یاللی»1 شباهت داد.» (همانجا، صفحه 19)
و در پاورقی همان صفحه آمده است:
«1- نوعی رقص آذربایجانی است که در ان شرکت کنندگان دست به دست هم و به شکل جمعی می رقصند.(م)»
انصاف از این مالیخویا. به تصویر بالا خیره شوید. و تراش های سنگ را که نمایشی از افراد ایستاده را نشان می دهد نگاهی ریزبینانه بیندازید. اگر شبکه های تلویزیونی جمهوری آذربایجان را تعقیب کنید شاید بارها و بارها نمایشات گرافیکی و انیمیشن های از این دم خروس را دیده اید. چنانچه می بینید در اثر طبیعت، گل سنگ بر روی بخش عظیمی از این صخره ها تاثیر گذاشته است و عجیب اینکه بر روی شیارهای تراش سنگ نفرات ایستاد تاثیری نداشته است. سفیدی عمق شیارهای موجود به روشنی نو تراش بودن این طرح اندازی را به اثبات می رساند و نشان می دهند که سران فرهنگی جمهوری آذربایجان نیز در تولید چنین جعلیاتی چیزی از رقیب ارمنی خود عقب نمانده اند و بنگاه های دروغ پراکنی فعالی دارند.
حال باید بدانید که چرا این جمعیت های تازه ساکن شده در منطقه، مجبور هستند برای اثبات حضور درازمدت خود دست به ساخت چنین دم خروس هایی بزنند و با توسل به انواع این حقه بازی ها برای خود تاریخ و پیشینه دراز مدتی ایجاد نمایند. اینک بر سر تصاحب آن یکی با استرس و عجله شدیدی چوگان، آن دیگری نان لواش و آن بی خرد دیگر مولانا و هزار کوفت و زهر مار دروغین غیره را به نام خود ثبت می کنند و بر سر و کول همدیگر می کوبند و در این بلبشور فرهنگی هر کدام نقشی را ایفا می کنند. باید بدانیم مدیریت واحدی این تراژدی طنز آمیز را کارگردانی می نماید که بازیگران آن متن واحدی را در دست دارند و تنها تفاوتشان در ظواهر سناریو خود نمایی می کنند نه در اصل داستان.
ادامه دارد ...