قصد داردم در چند یادداشت به بررسی زبان تورکی از دیدگاه آثار و متون برجای مانده بپردازم. نخست اگر مجالی باشد به بررسی چند کتاب در دسترس می پردازم تا شاید راهگشای فهم مسائل دیگر باشد.
«ترک ها به علت مناسباتی که در طول تاریخشان با اعراب و ایرانی ها داشته اند کلمات و و قواعد زبانی زیادی را از عربی و فارسی را وارد زبان خود کرده اند. این جریان ورود کلمات جدید یک طرف نبوده بلکه از ترکی نیز کلمات زیادی به زبان عربی و به ویژه فارسی وارد شده است. حضور کلمات غیر ترکی در زبان ترکی در دوران امپراتوری عثمانی در تورکیه به قدری بود که در اواخر عمر این حکومت که مصادف با پیشرفت های علمی و صنعتی غرب بود، ناشران روزنامه ها و مجلات ترکی به علت تفاوت های زیادی که در زبان نوشتاری رایج در زبان گفتاری عوام وجود داشت تنها قادر به برقراری ارتباط با مخاطب خاص خود بودند. از طرفی رشد اندیشه های ملی گرایی در اروپا و خاک عثمانی، اندیشمندان زیادی را به فکر ایجاد تغییراتی در زبان ترکی انداخته بود. از جمله این تغییرات حذف برخی قواعد زبانی ترکی و کلمات بیگانه از این زبان بود گرچه این تغییرات با سرعت کمی در حال اتفاق افتادن بود ولی پس از تاسیس جمهوری جدید ترکیه در سال 1923 بعد ها در سال 1932 و در زمان ریاست جمهوری کمال آتا تورک به صورت یک پروژه عظیم دولتی و ملی در سراسر کشور اجرا شد در این سال با تاسیس "سازمان زبان ترکیه" ،این سازمان رسما شروع به فعالیت گسترده ای در راستای تحقیق در حوزه ی زبان ترکی به عمل آورد . به طوری که در سال 1934 ، "نود هزار لغت جدید ترکی" جمع آوری و منتشر شد به نظر می رسد انقلاب زبانی در ترکیه در سال 1983 به هدف اصلی خود رسیده باشد اندیشه ی تغییر الفبا از عربی به لاتین نیز به اواخر دوران عثمانی بر می گردد اولین بار ایده ی تغییر الفبا در سال 1960 توسط فتح علی آخوند زاده آذربایجانی مطرح شد. بعد ها برای اولین بار در خاک عثمانی قبول کردن الفبای لاتین برای آلبانی ها باعث ظهور مناظرات زیادی بین اندیشمندان عثمانی شد بلاخره در سال 1928 میلادی در مجلس ملی ترکیه تغییر الفبا از عربی به لاتین تصویب شد. از مهمترین دلایل تغییر الفبا در ترکیه به چند مورد می توان اشاره کرد،1- علاقه به فرهنگ غرب و مدرنیزاسیون 2- بعد از اعلام مشروطیت دوم در عثمانی تلاش حزب حاکم اتحاد و ترقی برای ایجاد کشوری بر پایه ارزش های ملی 3- چاپ مطبوعات با الفبای ارمنی و رومی در آناطولی اندیشمندان عثمانی را به فکر استفاده از الفبای جدید انداخت 4- اشکالاتی که الفبای عربی در نوشتن زبان ترکی داشت به نظر الفبای لاتین تناسب بیشتری با قاعده زبان ترکی داشت.»(فرهنگ اصطلاحات پر کاربرد علمی در تورکی استانبولی،هدایت عاقلی، صفحه 5)
همین جمله اول از متن بالا که ارتباط زبان تورکی و فارسی و عربی را به تاریخ و گذشته ای دراز کشانده است، عیار سخنان عاقلی را می رساند زیرا امروز نیک می دانیم که بر مبنای پوریم منطقه خالی از سکنه بوده است و اقوام ساکن کنونی مدت زمان زیادی نیست که در مجاورت و همسایگی همدیگر زندگی می کنند. این مسئله کلید اصلی بررسی این موضوع می باشد که بسیار قابل توجه است ولی به سادگی از کنار آن رد شده اند!. البته در رابطه با ورود کلمات ترکی به عربی باید اسنادی را ارائه کنند و یقین می دانم که بسان ادعای وجود کلمات ترکی در قرآن، این ادعا نیز می تواند بی اعتباری خود را نشان دهد و یا تاثیرات کمی از این کلمات دخیل ترکی را در عربی یافت آن هم در بین اعرابی که در مجاورت تورک ها کنونی زندگی می کنند نه مثل لغات عربی که به عمق تمامی سرزمین های تورک زبان نفوذ کرده اند. اینکه یک امپراتوری نتوانسته است در طول مدت حاکمیت خود، زبان تورکی، یعنی زبان سلاطین عثمانی را با آن قدرتی که از آن دم می زنند نگه دارد و بر غنای آن بیفزاید مربوط به مسئله دیگری است که حضرات نمی خواهند وارد آن شوند زیرا با ورود به آن مسئله می توان باز تاریخ و پیشینه بسیار کلانی از متکلمان این زبان را در سیر تاریخی به تصویر کشید، اینجا دیگر حکومت پهلوی در کار نیست که بتوانند دلیل این نارسایی های زبان ترکی را به حساب خرابکاری های آنها بیندازند، اینجا بحث بر سر زبان امپراتوران و سلاطین ترکی است که چند صد سال حکومت کرده اند و خود را ادامه سلسله سلاطین دیگر ترک در منطقه معرفی می کنند!. حال که حضرات برای مشکلات چاپ مطبوعات و کتب علمی خود نیازمند به زبانی قدرتمند بودند آیا نباید پرسید، سلاطین عثمانی برای اداره امور کشور چرا در زبان درباری خود چنین مشکلی را احساس نمی کردند و در واقعیت چرا آنها هیچ اقدامی نکرده اند تا زبان تورکی را آنچنانکه قدرتمند نشان می دهند حفظ کنند و مجبور به استفاده از لغات دیگر زبان ها نباشند؟!. وقتی حتی سلطان نیز لغتی عربی است و سلاطین عثمانی معادلی برای این لغت نیز در اختیار ندارند!. این 90 هزار لغت جدید ترکی همان لغاتی است که فرهنگستان زبان تورکی غالبا بی هیچ پیشینه و اسنادی قابل اثبات روانه جامعه کرده اند و بسان لغات دست ساخت فرهنگستان زبان فارسی ، با زور چماق نیز، بعضا مورد استفاده قرار نگرفته اند!.
حتی در محافل آکادمیک و دانشگاهی که ظاهرا باید بسیار مورد استقبال بود! یا در محافل ادبی و در اشعار جدید شاعران تورک! می توان این مسئله را زمانی پر رنگ دید که برای ترجمه یک متن ترکی به زبانی دیگر مجبور هستیم زبان عربی را نیز مسلط شویم و در کنار آن بدانیم که آن لغتی که بسیار مبهم به نظر می رسد، در اثر لهجه ترکی در اصل لغتی است عربی و یا فارسی و ... . حضرات این مسئله را قدرت زبان ترکی معرفی کرده اند در حالی که این امر را باید تلاش زبان پذیرای این لغت در حفظ ذات خود دانست. حال از خود بپرسید که اگر این 90 هزار لغت ترکی اگر در سطح جامعه ترک مور استفاده بود پس چرا آن روزنامه نگار و محقق نویسنده متون علمی لنگ می زده و به دنبال مخاطبین خاص می گشت؟. آیا نباید قبول کنیم که زبان ترکی و فارسی، حتی در دوره کنونی نیز نیازمند لغاتی است که هنوز نتوانسته است با کنار گذاشتن لغات عربی معادلی در زبان خود بیابد؟.
حال اگر ارامنه و رومی های تحت لوای عثمانی دارای الفبای مخصوص به خود بودند پس این چه امپراتوری ترکی است که حتی به اندازه جمعیت اقلیت درون خود نیز صاحب خط و زبان منحصر به فرد خود نیست و در نهایت دست به عصا به سراغ الفبای لاتین می رود؟. با وجودی که دربار عثمانی را نیز در حال حمایت از زبان فارسی می بینیم و ادبیات دیوانی مکتوب منتسب به عثمانی ها را غالبا اشعار فارسی شناسایی کرده ایم!. این که نام کتاب را فرهنگ اصطلاحات گذاشته اند باز نشان می دهد که زبان ترکی نیز نتوانسته است بر اساس آن غنایی که از آن دم می زنند به لغت سازی برسد و مجبور است با ساخت اصطلاحات بیشتر بی هویت، معادل واژگانی را بسازد که ابتدا از عربی به عاریت برده و در ادامه از زبان لنگان فارسی و لاتین در اروپا!. در این کتاب رفرنسی را برای به دست آوردن واژگان جدید ترکی ارائه داده اند که در اینجا ذکر می کنم تا در نهایت به بررسی برخی از این واژگان ترکی وارد شوم که بسیار پر کاربرد و بسیار زیبا ساخته شده اند!!!.
(ادامه دارد ...)
با سلام خدمت استاد بزرگوار جناب ایدین تبریزلی
1-نوشته اید پان ایرانیست ،من اصلا پان ایرانیست نیستم وهیچ پان دیگری هم نیستم اگر بودم درباره تاریخ با شما گفتگو نمیکردم چون پان ها اصولا گوشی برای شنیدن ندارند
2- من نوشته بودم دستور زبان عربی سند فارسی بودن این کلمات است چون هیچکدام بر اساس روش ساخت اسم و فعل در عربی (همان عربی قران ) ساخته نشده اند در این مورد ما خود قران را سند فرض میکنیم (یعنی میپذیریم که جعلی نیست )پس دستور زبان عربی که قران با ان نوشته شده قابل استخراج است هزاران اسم در قران وجود دارد(اسم فاعل و مفعول زمان مکان اسم مبالغه اسم تفضیل صفت مشبه و اسم هایی جامد که ریشه فعلی دارن و از افعال عربی اند حالا که روش ساخت اسم در عربی را دانستیم این واژگان عربی نیست حالا که عربی نیست باید دید از کدام زبان است (با همین روش)
2-اگر فرض کنیم که کتاب قران ساختگی است (یعنی همان جعلی )پس شما لطف کنید بگویید چه سندی را میپذیرید که ما از دایره اسلام خارج نشویم و خدای نکرده کافر هم نشویم
3- در زمان و مکان ثابت های انکار ناپذیر وجود دارد که نفی ان ها غیر ممکن و توهین به عقل است مانند شب و روز یا باران و دریا یا مثلا نور (مامیخواهیم وجود نور را اثبات کنیم ایا حس میشود=خیر
ایا دیده میشود=خیر
ایااندازه گیری میشود =خیر
ایا وزن میشود =خیر
ایا ماده است =خیر
ایا انرژی است=خیر
وهزاران ایای دیگر که کسی تا کنون از بزرگترین دانشمندان هم نتوانسته به انها پاسخ دهد حالا یک سوال بسیار مهم وجود داردو ان اینکه
ایا نور وجود دارد=بله
پس همه ما میپذیریم که نور وجود دارد چون اگر بگوییم که وجود ندارد به عقل خودمان توهین کردیم و بس
3-در اندازه گیری و عمر سنجی امروز از فرایند هایی به نام (نیمه عمر)استفاده میشود که اساس کار ان فرپاشی یک ماده مشخص (اتمی)و تبدیل ان ها به پسماند است از این روش میتوان به طور علمی و دقیق سن یک برگ کاغذ یا یک سنگ یا فسیل را مشخص کرد امروز حتی استخوان های دایناسورها را هم از زیر خاک پس از ملیون ها سال بیرون میکشند و سن سنجی میکنند (البته اگر ان ها را هم جعلی ندانیم)
4-نمونه پاپیروس هایی که از گور فراعنه بیرون اورده میشود خود گویایی ابزار برای نوشتن در طول تاریخ بوده است (و همچنین استمرار صنعت ساخت ان )
5- گویا شما در اثبات پوریم به وجود لایه های سوخته در دوران هایی خاص اشاره میکنید من یک سوال دارم شما از تجزیه ماد الی و عناصر فرار ان و باقی ماندن کربن در خاک که اساس ساخت گیاه خاک است اطلاع دارید(کافی است یک نگاه به باغچه حیا ت خانا یا پارک شهر بیندازید)
5- جناب تبریز لی من هم از دروغ های پان ها متنفر ام و افتخار به و پذیرفتن کله مناره سازهای و ویرانگرایی از قبیل نادر شاه و شاه اسماعیل و شاه عباس اغامحمد خان قاجار (که اصولا مال من فارس نیستند ) به عنوان تاریخ ایران که اتفاقا توسط همان پان ایرانیست ها نوشته و گفته شده و میشود متنفر ام
5- من تنها میخواهم با اندیشه شما به عنوان اندیشه ای نو اشنا شوم شاید روزی طرفدار پر و پاقرص نظریاتتان شدم و ادامه دهنده سر سخت راهتان(من میخواهم واقعیت را بدانم)
من به شما پان ایرانیست نگفتم.
گفتید: »من نوشته بودم دستور زبان عربی سند فارسی بودن این کلمات است چون هیچکدام بر اساس روش ساخت اسم و فعل در عربی (همان عربی قران ) ساخته نشده اند»
دستور زبان عربی قرآن را تنها باید با دستور زبان عربی قرآن بررسی کنید. زیرا سند دیگری برای بررسی این کتاب آن هم سند همزمان در اختیار نداریم.
قرآن تنها رفرنسی است که می توان به آن استناد کرد. قرآن تنها کتاب آسمانی حفظ شده و باقیمانده است.
منظورتان از نور مشخص نیست.
«در اندازه گیری و عمر سنجی امروز از فرایند هایی به نام (نیمه عمر)استفاده میشود که اساس کار ان فرپاشی یک ماده مشخص (اتمی)و تبدیل ان ها به پسماند است از این روش میتوان به طور علمی و دقیق سن یک برگ کاغذ یا یک سنگ یا فسیل را مشخص کرد امروز حتی استخوان های دایناسورها را هم از زیر خاک پس از ملیون ها سال بیرون میکشند و سن سنجی میکنند (البته اگر ان ها را هم جعلی ندانیم)»
روش کربن نگاری روش قابل استنادی نیست. دلایل متفاوتی دارد که می توان بیان نمود. هنوز نتوانسته اند ایرادات این روش را اصلاح کنند. برای درک بهتر این مسئله کتاب »دروغی که بزرگ شد»، اثر اسکار وایت ماسکارلا را بخوانید.
هیروگلیف مصر قابل خواندن نیست. در ضمن در باره پاپیروس های مصری همانقدر می توان گفت که متون موجود در آنها قابل خواندن نیست و نمی توان به اندازه سطری از انها را بازخوانی نمود جز مزخرفاتی که یهودیان می نویسند. درباره صحت وجود آنها نیز شک داشته باشید زیرا مهمترین ابزار ثبت وقایع در آن دوران سنگ و قلم فلزی بوده است. کتابت بر روی کاغذ عمر چندانی ندارد.
بند پنج مفهوم نبود!
از اینکه وارد فضای درک حقیقت شده اید بسیار خوشحالم. این وادی دو طرفه ای است و ما نیز در ادامه از شما چیزهای زیادی را فراخواهیم گرفت.
با تشکر از پیگیر دوباره شما
جناب تبریزلی این کلمات را از کتابی برای شما اورده اند با نام لغات فارسی در لهجه عربی حجاز نوشته محمد صدیق العوضی که هم خودشان عرب هستند و هم کشوری که در ان این کتاب نوشته و منتشر شده یک کشور عربی است و تا کنون هم کسی ادعا نکرده که این کلمات فارسی نیست و یا ریشه عربی دارد و در پاسخ به این مگفته شما که باید اسناد برای فارسی بودن این واژگان اورد مگر سندی جز دستور زبان عربی میتوان ارائه کرد
1-در زبان عربی تمام واژه ها یا اسم اند و یا فعل اند و یا حرف که هرکدام صرف و نحو خودشان را دارند وقتی اعراب که هرکدام خودشان کباده صرف و نحو عربی را میکشند این واژگان را فارسی میدانند و نه عربی پس چه پاسخی می توان به فارسی نبودن این واژه ها داد
2-- من با گفته های صدیق درباره واژه های تورکی در قران کاری ندارم (چون این ادعا مرغ پخته را هم به خنده میاندازدو بی سند و مدرک است )ولی کتابی است به نام واژگان فارسی در قران نوشته بهاالدین خرمشاهی (در ادامه لینک یک مقاله را میگذارم )که به واژگان فارسی در قران پرداخته و ان ها را معرفی می کند
من نمیخواهم بگویم که در قران فقط واژه های عربی و فارسی است چون در همین قران واژه هایی از زبان های دیگر مانند حبشی(مانند طه و هجر )هم هست که من بیشتر به ان نمیپردازم چون موضوع بحث ما نیست
3-با خواندن پاسخ شما متوجه شدم شما اصولا وجود کاغذ در زکمان پیدایش اسلام را منکر اید وابزار نوشتن را تنها تنها پاپیروس و چرم نوشتید ،من فقط میخواهم بدانم شما از واژه ای به نام قرطاس( یک نوع کاغذ است ) و چگونگی ساخت و کاربرد ان اطلاع دارید یا نه
4-- درباره ان قسمت که نوشتم شما خودات میدانی و وجدان ات باید بگویم که جناب استاد تبریز لی من اینقدر با جماعتی به نام پان ترک سر و کله زده ام ورفتار ان ها اینقدر هراشنده و تهوع اور است که وقتی واژه تبریزلی را در نام شما دیدم باخودام گفتم لابد با یکی از همین بی منطق ها طرف ام شما باید ببخشید(به اندازه هزار بار نه ده هزار بار پوزش میخواهم)
لینکی که گفتم
http://rasekhoon.net/article/show/938639/%DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%AA%20%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D9%8A%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%D9%85%D8%AC%D9%8A%D8%AF/
در باره جواب مسائلی که مطرح کرده اید باید بگویم تخت جمشید و پاسارگاد و هزاران اثر نیمه کاره و جعلی دیگر را دانشگاه های معتبر جهان ارزیابی و تایید و ثبت جهانی کرده اند پس اینکه محققین عرب ادعایی اینگونه داشته باشند بدون ارائه اسناد لازم قابل قبول نیست.
'گفتید:«برای فارسی بودن این واژگان اورد مگر سندی جز دستور زبان عربی میتوان ارائه کرد» مگر برای فارسی بودن آن سندی دارید؟
گفتید:«در همین قران واژه هایی از زبان های دیگر مانند حبشی(مانند طه و هجر )هم هست که من بیشتر به ان نمیپردازم چون موضوع بحث ما نیست»
باز هم این مطالب فقط ادعا است و کسی نسخه نوشته ای قبل از پوست نوشته های قرآنی و پاپیروس های اسلامی را سراغ ندارد.
گفتید:«من فقط میخواهم بدانم شما از واژه ای به نام قرطاس( یک نوع کاغذ است ) و چگونگی ساخت و کاربرد ان اطلاع دارید یا نه »
اگر مدعی وجود کاغذ در جهان و در اقلیم های مختلف هستند نمونه هایی از آنها را نشان دهند. مثلا از همین قرطاس یا خانبالیق و یا ...
در ضمن لازم به توضیح است که بنده در ابتدای ورود به عرصه تفکرات نو اندیشانه ابتدا با گروه های پان ایرانیستی آشنا شدم که مهمترین آنها معلمان دوره راهنمایی بود. بعد ها فهمیدم که دروغ می گویند. در ادامه بر اساس ظلم هایی که به مردم تورک زبان شده بود در جریان حرکات فعالین مدنی افتادم و تفکرات پان تورک ها برای بنده تاثیرات بسیاری گذاشت تا اینکه با بنیان اندیشی آشنا گشتم. فهمیدم که تنها راه نجات از این چاه های ظلمانی حرکت به سوی بنیان اندیشی است. آیدین تبریزلی به معنی روشنفکری از تبریز می باشد. این نام بیشتر از همه پان تورک ها را نگران و ناراحت می کند زیرا آنها گمان نمی کردند که شخصی چون بنده چنان آنها را تحت فشار قرار دهد که مجبور شوند تنها گزینه سکوت را اختیار کنند یا مجبور به فحاشی شوند و ... . نیازی به پوزش نیست. این یک گفتگوی دوستانه است. بنده حتی فحش های حضرات را نیز تایید می کنم. در ضمن یادداشتی را در حال آماده سازی هستم که مربوط به شاهنامه رو سیاه تورک هاست. اگر عمری باشد شاید تا انتهای این سال در اینجا شاهد آن باشید. بسیار مشتاق اتمام آن هستم.
از پی گیری و لطف شما هم متشکرم
استاد بزرگوار ایدین تبریزلی نوشته ای در وبلاگی خواندم از پورپیرار که تاریخ زبان فارسی و تورکی را 300سال بیشتر نمیدانست و زبان عربی را تنها زبان تاریخی خاورمیانه ،کتابی است به نام لغات فارسی در لحجه عربی حجاز که بعضی از لغات فارسی در عربی حجاز را برسی کرده من در اینجا دو سوال دارم
1- اگر این کتاب راست نوشته پس نظریه شما و استادات باطل است پس با سکوت خودتان به مردم و پژوهشگران خیانت میکنید
2-اگر جعلی است و این لغات فارسی نیست لطفا ریشه و اصل این لغات را برای همه بنویسید
3- اگر قصد داری این نوشته را منتشر نکنی پس تو خود ات میدانی و وجدان ات
لینک این وبلاگ را برای شما میگذارم
http://rasekhoon.net/article/show/641835/%d9%88%d8%a7%da%98%d9%87%20%d9%87%d8%a7%db%8c%20%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%b3%db%8c%20%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%b5%d9%84%20%d8%af%d8%b1%20%d9%84%d9%87%d8%ac%d9%87%20%d8%b9%d8%b1%d8%a8%db%8c%20%d8%ad%d8%ac%d8%a7%d8%b2%282%29/
قبلا شخصی از تورک ها به نام ذهتابی نیز مدعی بود که در قرآن لغات تورکی وجود دارد. باید به بررسی این مسائل بروید و ابتدا از خود سوال کنید بر اساس کدامین اسناد می توان پیشینه تورکی و فارسی را در منطقه جستجو کرد. وقتی پوریم هیچ باقی مانده ای را در منطقه نگذاشته بود بنابر این بر اساس کدامین ارتباطات و روابط انسانی و فرهنگی این لغات به عربی وارد شده است. مگر سندی مکتوب و قابل استناد جز لت نوشته های قرآنی و پاپیروس های اسلامی را در اختیار داریم که بر اساس آنها بتوانیم تاثیرات فارسی و یا هر زبان دیگر را در عربی مقایسه کنیم. مگر فارسی و تورکی سندی ماقبل قرآن دارد؟ و هزاران سوال دیگر. در ضمن گفته اید:«اگر قصد داری این نوشته را منتشر نکنی پس تو خود ات میدانی و وجدان ات
لینک این وبلاگ را برای شما میگذارم»! بنده حتی فحش هایی را که نثار کرده اند تایید می کنم تا همگان به کیفیت رفتار مخاطبانمان با ما آشنا شوند حال چگونه می توانم جواب سوالات محترمانه ای چون این را بی پاسخ بگذارم؟!.
سلام
متاسفانه باز می بینم که با خالی دیدن میدان به دلی بی توجهی دوستان به تراوشات بی اعتبارتان و نیز به دلیل فحاشی های به سبک استاد پورپیرارتان، یکه تازی می کنی و خود گویی و خود خندی، و لاجرم دور از ذهن هم نیست که احساس غرور و فتح کنی.
بنده از همان چند ماه قبلتر که دیدم سر و کله زدن با کسی که مانند رئیس فرقه اش به اوج وول خوردن در اشتباهاتش رسیده، رهایت کردم تا چنین خودت خودت را زمین بزنی
از آن بابت متاسفانه گفتم که چون مانند کسروی بالاخره یک ترک محسوب می شوی یعنی هرچقدر هم جار بزنی که ترک وجود ندارد وقتی به ذرات تخمه ات نگاه می کنی سلولهای ترکی می بینی و چون این واقعیت را با واقعیت مجازی بیرون که تبلیغ پان فارسی است نمی توانی وفق دهی بهتر آن می بینی که خود را انکار کنی
منظورم این بود که گیریم بر فرض محال نه کلمه ترکی و نه الفبای ترکی هست و همه جا یهودی و ارمنی و عربی است پس چه دردی است که تو را گرفته و اصولا چرا اینها خود را شقه کرده و انشعاب خود را ترک نامیده اند و برایش زبان در آوردند؟ و از شمال کره تا شمال اروپای دور(اگر نگویم تا سرخپوستان امریکا) گسترانده اند ها؟
تو خودت را فنا هم بکنی به گرد پای کسروی هم نمی رسی و حال آنکه امروزه که هیچ از همان روز نخست کتابهای ضد ترکی ایشان هیچ اعتباری نیافت بلکه کلماتی که برای فارسی تراشید مانند روان گردان(به جای گریس) باعث مزاح جمعیت می شود.
اما نمی دانم شمای فارس با کلاس و قدیمی از چه زمانی دکه روزنامه فروشی تان یا کیوسک تحویل دارو در داروخانه تان یک سوراخ در سقف برای تحول دارد که به آنها «باجه» روزنامه فروشی یا باجه شماره 2 می گویند گویا هنوز خودتان هم نمی دانید که اینها باجه نیستند بلکه پنجره هستند بله؟
اما مورد دوم برای سقف=سیرمیج
خوب شد گفتید که نمی دانی در کدام روستای گمنان این کلمه را بکار می برند! و این نشان می دهد کسی که از کلمه جهانی سیرمیج در شهر و زبان خود بی خبر است چگونه مطالعات آبکی و برف انباری او می تواند مورد اعتماد باشد؟
برادر! به سبک خودتان به من بگوئید فرهنگ و کشور و دانش را در کدام کوره دهات سیستان به کار می برند که اینها را فارسی می دانید؟
نوشته هایت به قدری رگ های گردنم را متورم ساخت که زین پس به جای تحقیقات این چنینی به مکتب امثال صدیق رجوع خواهم کرد و از آن جایی که هنوز شما را فاقد اندیشه لازم برای ایراد چنین نقد هایی میدانم شاید به جای سوراخ پشت بام خانه های قدیمی که محل تهویه دود اجاق و تنور و کرسی بود پنجره بگویم. در ضمن شاید وقتی لباسم سوراخ شد و یا کیفم محفظه ای فاقد زیپ و دکمه داشت، از لفظ پنجره استفاده نمایم تا شما بتوانید تشخیص دهید که بین کلمه باجا در ترکی و پنجره در فارسی به اندازه صفحه اول لغت نامه دهخدا تا صفحه آخر لغت نامه معین فاصله وجود دارد. این را نوشتم تا فردا بیایی و بگویی در همان دیوان لغات هم پر است از واژگان تورکی!. تا به تو بگویم اگر آن واژگان تورکی را در متنی فارسی و یا تورکی فاقد لغات عربی به کار بگیریم حتی نمی توانیم به عمه خود نامه بنویسیم چون عمه واژه ای عربی است ظاهرا!.
دست و قلمت رو میبوسم
در پناه خداوند باشی
بنده نوازی می کنید.
نتیجه نهایی داستان حیات پورپیرار، اثبات این اعتقاد یهودیان است که تنها بنی اسرائیل از نطفه آدم بوده و بقیه از نطفه حیوان هستند.
هنوز یادداشت های حیات به اتمام نرسیده است. در ضمن حتی اگر نتیجه آن یادداشت ها به حرف شما ختم شود چیزی از نجاست یهودیان نمی کاهد.
سلام بیشعور ...
معتقدی که زبان ترکی را یهودیا ساختند؟!!!
اگر می گفتی مسیحیان راحت تر می شد درک کرد.
لطفا دیگه به ترکی صحبت نفرما زیرا آن را قبول نداری.
برو عبری را یاد بگیر و زر بزن.
لازم نکرده دایه عزیز تر از مادر بشی.
اول برو اثبات کن پورپیرار وجود داره بعد بیا. کتیبه و عکس و جسد و جنازه و فیلم و اینا همه ش ساخت یهوده.
همه این رنگ عوض کردن ها و کامنت نوشتن ها با نام های مختلف و تکرار مطالب مزخرف در مزخرف نشان از تنگ دستی شما برای ارائه اسکلتی خشک و خالی از پوریم تا اسلام و نمایش طویله ای از آن همه پادشاهی است که مدعی هستید بعد از اسلام حدود 1000 سال بر ایران حکم رانی کرده اند و تورک بوده اند!
معادل تورکی سقف= سیرمیج
معادل تورکی پنجره= باجا
باجا به سوراخ سقف می گویند که برای خارج شدن دود از داخل خانه های قدیمی برای تهویه مطبوع استفاده می شد. آن لغت مسخره معادل سقف را در کدامین روستای آذربایجان استفاده می کنند و در کدامین نسخه قدیمی ثبت شده است؟
حالا با فرض که ملت تورک کوچگر بودند و شهرنشین نبودند و باز با فرض که آثاری از هون ها و ... در دست ما نیست باید بگوییم هرگز وجود نداشتند؟!!!
پس نوشته ها چه؟ آنها سند نیستند؟
بعد شما می گویید که مثلا فلان ظرف مربوط به مادها نیست آیا برای مثلا ظروفی که به بابل و یا شهرهایی که به قبل از پوریم نسبت می دهید سند دارید؟
کتیبه؟
چی؟
اصولا شما هر چه دوست دارید می پذیرید و هر چه دوست ندارید خیر.
در باب کتیبه بیستون تحقیق کردم و گیرشمن تصاویر دیگری نیز از بیستون دارد و نمی توان فقط به یک عکس تار و میهم اعتنا کرد.
در مورد تخت جمشید هم اینطور:
http://ayna.blogsky.com/1390/02/02/post-4/
از تجمعات قبل از پوریم تنها بابل را می توان معرفی نمود که نام باقی مانده از آن در تاریخ، قابل استناد است زیرا قرآن ذکری از آن را دارد.
در مطالب آن وبلاگ نیز به جز دست بستگی شما چیز دیگری نیست و جالب اینجا است که همین سخنان قبل توسط پان ایرانیست ها و پان فارس ها تکرار می شد!. این نشان می دهد که همه پان ها در منافع مشترکی متفق القول هستند همان چیز هایی که سراپا جعل جعل جعل می باشد.
دیشب با آقای سید حیدر بیات در باره سکوت روشنفکران آذربایجان در برابر یادداشت های پورپیرار سوال کردم و ایشان بعد از ناز و افاده زبان به سخن گفتن گشودند و چنین گفتند که در عکس آمده است !
واقعا چرا سکوت !!!
بنده به صورت مستقیم و غیر مستقیم با بسیاری از فعالین فرهنگی آذربایجان نظیر صدیق ، داشقین ، رفرف ،صرافی ، اومود اوغلی و ... (در این مورد آخر بیات )صحبت کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که روشنفکران آزاد باید مسیر فکری خود را با این قبیل افراد جدا کنند . این افراد هیچ نوع انتقادی را قبول ندارند و تنها منطقشان این جمله است " من کتاب های پورپیرار را نخوانده ام " . اینها همان کسانی هستند که برای کتاب "آذری یا زبان باستانی آذربایجان " کسروی رساله ها نوشته اند اما اکنون زانو زده اند . دوستان و دشمنان بدانید که اگر هوشیار نباشیم کلاهی که بر سرمان از طرف این قبیل طیف گذاشته خواهد شد گشاد تر از کلاه فرنگی شوونیسم می باشد .
بنده از همه این حضرات یک سوال پرسیدم : " آیا پورپیرار راست می گوید ؟"
جواب این سوال می تواند دو کلمه باشد :
1- خیر . اگر جواب این است پس چرا سکوت کرده اید و جوابیه و نقد در برابر نوشته های او نمی نویسید ؟
2- بله . اگر جواب بله است پس به مردم خودتان با سکوتتان خیانت می کنید .
از دوستان خواهش می کنم برای فردای آذربایجان این مسئله را جدی بگیرند و در این یادداشت نظرات حتی مخالف خود را بنویسند . و پیش گویی می کنم این طیف هیچ برنامه ای برای فردای بهتر ندارند و همین افراد بعد از مرگ پورپیرار زبان دراز خواهند کرد چون او دیگر زنده نیست که از خود و آثارش دفاع کند .
به امید فردای بهتر
(پیامی همراه با نتیجه گیری فرستادید! میشه بفرمایید قصدتان چه بوده؟؟؟؟ دلتان که احیانا نسوخته بود؟)
پورپیرار همان شخصی است که تا حوالی سال 86 در تمامی سایت ها و وبلاگ های تورک پرستان شاهد لینک های اختصاصی از مطالب او بودیم. اما احمق هایی که نام های آنها را تکرار کردم نمی دانستند وقتی تخت جمشید نیمه کاره است هخامنشیان هیچ مرکز اقتداری نداشته اند و منشور کوروش و پاسارگاد جعل مطلق است و گرامر موجود در آن کتیبه های جعلی نیز روسی (اسلاو) می باشد، پس نمی توان از تومروس آنا سخن گفت و یا هر حقه بازی دیگر. آنها فارغ از مباحث پورپیرار در حال استفاده از مطالب او به نفع قوم پرستی خود بودند. اما هنگامی که مستند مجعولات مجلل به بازار آمد و ایشان قوم سازی های منطقه را حاصل توطئه ای طراحی شده از طرف یهود معرفی نمود همه حضرات تازه از خواب بیدار شده با شمشیر های برهنه به سمت او حمله ور شدند. آنها هنوز هم نمی دانند که راهی که پورپیرار از آن سخن می گوید به چه سمتی است.