درباب زبان ترکی و قدمت آن
محرک تکنگاری حاضر در باب زبان ترکی و قدمت آن، مناقشات آن همزبانان ترک است که بیتوجه به کنه مبحث، متعصبانه و خارج از منطق بر اصالت و قدمت زبان ترکی پافشاری می کنند. شاید که ادله پیشنهادی، پایانی بر این مناقشات و آغازی بر شناخت واقعی سرگذشت زبان ترکی و اقوام ترکزبان باشد. یادداشت حاضر به پشتوانه و در امتداد یادداشتهای دورانساز "ایرانشناسی بیدروغ"، از موضوع قدمت زبان ترکی فراتر رفته و به قدمت خانواده زبانهای ترکی میپردازد تا با فراختر گرفتن دایره موضوع، بحث را یکسره و راه فرار را بر اشکال تراشان مسدود کند.
خانواده زبانهای ترکی (Turkic Languages) را زبانهایی التصاقی، تحت قانون هماهنگی اصوات، بدون جنسیت نحوی که از پسوندها بجای حروف اضافه استفاده میکنند دانسته اند. لارس یوهانسون در فصل 3 کتاب "زبانهای ترکی" مشخصههای صوتی، نحوی، صرفی و لکسیکی زبانهای خانواده ترکی را با جزئیات توضیح داده است.
این تعریف، زبانها، لهجهها، شیوهها و گویشهای بسیاری را در گستره جغرافیایی وسیعی از چین تا بلغارستان در بر میگیرد که هر کدام را به نامی و بعضاً بصورت اضافه بر "ترکی" مانند "ترکی ازبکی"، "ترکی اویغوری" و غیره میشناسند.
"در گروه ترکی زبان و لهجه و شیوه های مختلف قرار دارد که مهمترین آن عبارتند از
1– یاقوتها 2– چوواشها 3– قیرقیزها 4– قازاقها 5– ترکان ترکستان شرقی یا اویغورها 6– ازبکها 7– ترکمنها 8– ترکان غازان باشقرد 9– ترکان شمال قفقاز (قوموق، نوقای) 10– ترکان غرب: ترکی ترکیه و آذربایجان، عراق و سوریه 11– ترکان کریمه 12– ترکان بالکان 13– قاقاووزها یا گوک اوغوزها (ترکان مسیحی رومانی) 14– ترکان آلتای 15– ترکان خاکاس – آباقان 16– ترکان سویون یاتووا
در میان زبان و لهجه های مختلف ترکی فقط زبان یاقوت و چوواش با دیگران تفاوت فاحش دارند. بطوریکه قابل فهم برای سایرین نیستند." ("سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی"، "منشاء زبان ترکی"، جواد هئیت، نشر پیکان، 1365)
نقشه اقوام ترکزبان از ژست گیپرت
علیرغم تفاوتهای بسیار خصوصاً در صرف و لکسیک، اشتراکات مورد اشاره و مجموعهای از لغات بالاخص افعال مشترک، امکان ساختن جملاتی را فراهم میکند که با اندک تفاوت در تلفظ توسط قاطبه متکلمین این زبانها قابل فهم است. لذا اطلاق شاخههای مختلف یک زبان واحد به آنها چندان دور از واقعیت نیست. به عنوان مثال چهار زبان ترکی ترکیه، ترکی آذربایجانی، ترکی ازبکی و ترکی اویغوری چین را که از غرب به شرق، عرض جغرافیای اقوام ترکزبان را پوشش میدهد، برگزیدهام و معادل سه جمله را به هر چهار زبان آوردهام:
فارسی | از کی تا حالا همدیگر را ندیده ایم. |
ترکی ترکیه | نه زامان.دان بری گور.وش.مه.دیک |
آذربایجانی | هاچان.دان بری گور.وش.مه.دیک |
ازبکی | آنچان.دان بری کور.یش.مه.دیک |
اویغوری | خاقان.دین بری کور.یخ.ما.دوک |
فارسی | دستت را باز کن تا این را بدهم. |
ترکی ترکیه | ال.ینی آچ بونو وهر.یم |
آذربایجانی | ال.ینی آچ بونو وئر.یم |
ازبکی | ایلیک.نیگ اوچ بونو بر.امن |
اویغوری | ال.ینگ آچ بونو بر.ایمن |
فارسی | پرنده را میبینم. |
ترکی ترکیه | کوشو گور.وروم |
آذربایجانی | قوشو گور.ورهم |
ازبکی | قوشو کور.امن |
اویغوری | قوشو کور.ایمن |
چنین اشتراکاتی بسیار فراتر از اشتراکات مطرح درباره زبانهای به اصطلاح هند و اروپایی است که حتی یک جمله قابل فهم توسط اکثر متکلمین آن ندارد به هیچ طریقی قابل ساخت نیست. وجود چنین اشتراکاتی جز به این معنا نیست که حاملین و پراکنندگان این زبان از منشاء مشترکی به حرکت در آمدهاند.
با مقدمه فوق به بررسی قدمت زبان ترکی و مشخصات فرهنگی و تمدنی متکلمین آن وارد می شویم که اشتراکات آنها بیشتر در حوزه فرهنگ و زبان است و نه تنها تفاوت در لباس، موسیقی و سنن و رقص بلکه در چهره، سفال و رنگ پوست به حدی است که تصور قومی واحد برخاسته و پراکنده در این جغرافیای وسیع را از ذهن دور میکند. همینجا از پیش بگویم که اگر کسانی مدعی شوند که این تفاوتها حاصل تغییرات در گذر زمان است آنگاه باید پاسخ دهند چگونه زبانی توانسته در مقابل تغییراتی که حتی سفال و رنگ پوست را تغییر داده مقاومت کند. پس نگاه به اقوام ترکزبان به عنوان یک قوم واحد دور از واقعیت است.
"الگوهای فرهنگی میان مردمان ترکزبان در قالب گروههای مستقل بزرگی در هم ادغام شدهاند. عامل یکپارچهسازی که ترکان را به هم پیوند دهد، جز سابقه زبان مشترک وجود ندارد. شکلگیری زبانهای امروزی غالباً در بستر تمدن اسلامی صورت گرفته است ..." ("زبانهای ترکی"، صفحه 1، لارس یوهانسون، انتشارات روتلدج، 1998)
میدانیم که عمر شهرنشینی در میان ترکان طولانی نیست و در همه جا هنوز هم کاملاً یکج انشین نشدهاند. زبانشان کلمات قدیم پایه و متناسب با شهرنشینی مانند شهر، بنا، خیابان، مغازه، بازار و غیره ندارد و در جهان معماری خاص ترکان شناخته نیست.
ترک اویغور
اوزبک ها
قرقیزها
از میراث مکتوب چند کتیبه مانند کولتیگین که نمیتوانند اثری از پدیدآورندگان آن حتی در حد یک دیوار نشان دهند و هیچکس توضیح مناسبی برای رمزگشایی آنها ندارد و وضعیتی وخیمتر از کتیبه بیستون دارند و چند کتاب قدیمی از جمله دیوان اللغات الترک، دیوان خواجه احمد یسوی، کتاب دهده قورقود و قوتادغو بیلیغ، از آنجا که در تاریخ مورد ادعا ماتریال کتابت و ابزار نوشتن مناسب وجود نداشته و نمیتوانند نمونهای از نسخه قدیمی آنها ارائه کنند و بگویند این کتب چگونه حفظ شده، همگی از اعتبار ساقط اند.
لذا هیچکدام از اقوام ترک زبان نمایههای تمدنی از میراث مکتوب معتبر، نشانه شهرنشینی یا مراتب و ساختار اجتماعی متناسب با مدنیت ندارند که بازگوی ارتباطی متقابل باشند. تنها دستاویز مدعیان تمدن ترکان که عرقریزان به دنبال نمایههای تمدنی روان اند و دستخالی می مانند، زبان منعطف و زایای این اقوام است. اما درمورد زبان نیز که این مردمان تقریباً برای هر موضوع عینی لغت مناسبی دارند، از ارائه تنها یک لغت انتزاعی یا لغت قدیم ناظر بر تمدن عاجزند.
برای اثبات این موضوع تورات قدیمی ترکی را که قدیمترین متن معتبر ترکی بود کاویدیم و نشان دادیم که ترکی خالی از لغات پایه تمدنی است. متعصبینی که از یافتن لغات پایه و تمدنی در کتب قدیمی از جمله تورات 125 ساله نیز دست خالی برگشتند بی آنکه بتوانند ادعای خود را به دلیل محکمی ثابت کنند مدعی شدند که ترکی لغات اصیل بسیاری دارد که مکتوب قدیم ندارد. اکنون میخواهیم منبعی دیگر از لغات قدیم و اصیل ترکی در اختیارشان قرار دهیم تا بهانه را از چنگ بهانهجویان بیرون کشد و معلوم کند که آیا برابر با ادعایشان کلمهای موید تمدن از آن خواهند یافت یا نه؟
از آنجا که با هیچ امکانی نمیتوان کلمهای را در میان تمام اقوام ترکزبان در شهرها، روستاها و میان عشایر در چنین جغرافیایی رایج کرد پس لغات مشترک میان مردمان ترکزبان را میتوان قدیمترین لغات زبان ترکی دانست که از ابتداء مورد استفاده بودهاند، حتی اگر در هیچ مکتوب قدیمی ثبت نشده باشد. اکنون نگاهی به گنجینه لغات مشترک ترکان بیاندازم.
لغات اولیه مانند پدر، مادر، پسر، دختر، مظاهر طبیعی و نام اعضای بدن به طرز عجیبی در تمام اقوام ترک زبان با یکدیگر برابرند:
فارسی | ترکی ترکیه | ترکی آذربایجانی | ازبکی | اویغوری |
پدر | آتا | آتا | اوتا | آتا |
مادر | آنا/آننه | آنا | اونا | آنا |
فرزند پسر | اوغول | اوغول | اوگیل | اوغول |
فرزند دختر | کیز | قیز | قیز | قیز |
عروس | گلین | گلین | کلین | کلین |
قلب | یورهک | اورهک | یوراک | یورهک |
خون | کان | قان | قون | قان |
سر | باش | باش | بوش | باش |
چشم | گؤز | گؤز | کوز | کؤز |
مژه | کیرپیک | کیپریک | کیپریک | کیرپیک |
گوش | کولاک | قولاق | قولوق | قولاق |
بینی | بورون | بورون | بورون | بورون |
انگشت | پارماک | بارماق | بارموق | بارماق |
شکم | کارین | قارین | قورین | قِرین |
اسب | آت | آت | اوت | آت |
سگ | ایت | ایت | ایت | ایت |
ماهی | بالیک | بالیق | بالیق | بلیق |
خاک | توپراق | تورپاق | توپروق | توپراق |
دریاچه | گؤل | گؤل | کول | کؤل |
درخت | آغاچ | آغاج | یوگوچ | یاهاج |
آسمان/آبی | گؤک | گؤی | کوک | کؤک |
ابر | بولوت | بولود | بولوت | بولوت |
تقریباً هیچ لغت انتزاعی در هیچ یک از شاخههای زبان ترکی وجود ندارد:
فارسی | ترکی ترکیه | ترکی آذربایجانی | ازبکی | اویغوری |
سبب | سبب | سبب | سبب | سبب |
عقل | عاکیل(عقل) | عاغیل(عقل) | عاکل(عقل) | عِکل(عقل) |
هرکس | هرکس | هر کس | هر کیم | هر کیم |
عدالت | عادالت | عدالت | عدالت | عادالت |
منطق | مانطیک | منطیق | منطیک | منطیک |
انصاف | اینصاف | اینصاف | اینصاف | اینصاپ |
اندک لغاتی که ارتفاع تمدنی دارند در میان اقوام ترکزبان مشترک نیستند. از آنجایی که این لغات مکتوب قدیمی ندارند و در بین اقوام نیز مشترک نیستند لذا اعتبار آنها به عنوان لغت قدیم و اصیل ساقط است و تنها صورت اسلنگهای محلی را به خود میگیرد:
فارسی | ترکی ترکیه | ترکی آذربایجانی | ازبکی | اویغوری |
شهر | کنت | شّهّر | شّهّر | شّهِر |
بازار | چارشی | بازار | بازار | بازار |
بنا | یاپی | بینا | بینا | صنعی |
آزاد | سربست | سربست | ارکین | حرّ |
نمیتوان مردمانی را با قومیتهای رنگارنگ که سبقه شهرنشینی طولانی ندارند و جهان با معماری اختصاصی آنها آشنا نیست و زبانشان خالی از لغات انتزاعی است، لغات قدیم یا مشترکشان ارتفاع تمدنی ندارد، قومی واحد و کهن و صاحب چنان مراتب اجتماعی دانست که قادر به ساماندهی حملات گسترده به جهان و فرمانروایی بر یک امپراطوری پهناور دانست. پس باید به دنبال توضیحی منطقی برای چنین تابلوی تاریخی بگردیم
کلید ورود به این تابلو، توجه به تنوع قومی ترکزبانان، مطالعه لغات مشترک و توجه به این نکته است که تفاوت مثلاً ترکی آذربایجانی و قشقایی که میگویند در گذشتهای نزدیک از هم جدا شدهاند در همان حد اختلاف ترکی آذربایجانی با ترکمنی یا ازبکی است که میگویند در گذشته بسیار دورتری از هم جدا شدهاند. این تابلو بیش از یک توضیح منطقی ندارد و آن اینکه در گذشتهای نه چندان دور حاملان زبان آن را در میان اقوامی گوناگون و کم جمعیت پراکندهاند و سپس آنها را به مناطق خالی از سکنه کوچاندهاند لذا دوردستترین ساکنان این مناطق نیز به همان زبان سخن میگویند.
همینجا به نکتهای دیگر در باب زبان ترکی اشاره کنیم که میتواند موضوع یک تکنگاری مستقل باشد. یکسانی زبان میان دهات بسیار دور از هم و بیارتباط با یکدیگر و حتی بیارتباط با مراکز شهری ترکان در ایران و در مقابل افول کاربری زبان فارسی با دور شدن از مراکز شهرهای بزرگ چون تهران و اصفهان، بوضوح بیان میکند که رواج زبان ترکی در ایران از طریق کوچاندن قومی با زبان مشترک به منطقه خالی از سکنه بوده در حالی که رواج زبان فارسی از طریق تزریق در مراکز شهری و با قدرت دولتی بوده است لذا آنجا که برد نفوذ دولت به انتها میرسد زبان فارسی نیز افول میکند.
öyle olsa bile _ turklerin merkezi siyasetden uzakda qalmaları çok iyi olmuş.
این نوشته بسیار روشنگر است ممنون از شما و آقای بهرنگی
آیا ایشان با صمد بهرنگی مرحوم رابط ای دارند؟
بهربگی هستند نه بهرنگی ولی اهل تبریز می باشند.
سلام
ممنون از مطلب خیلی خوبت
موفق باشید.
مربوط به جناب استاد بهربگی بود که به بنا به دلایلی آوردم. شما هم پاینده باشید.