کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان

کنکاش در تاریخ

بیان نظرات جدید درباره تاریخ آذربایجان ، ایران و جهان

در جستجوی ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج


قبلا این دو یادداشت را در تلگرام به صورت پراکنده قرار داده بودم. اکنون در این یادداشت همه آن ها را می آورم تا از تکرار و توضیح بی مورد خود داری شود.


تصاویری  نشان داده شده و مورد ادعای مربوط به سد ذوالقرنین در آسیای میانه، مسخره بازی است. هدف از تبلیغ این مسئله جلوگیری از شناخت محل اصلی یاجوج و ماجوح می باشد. بنابر نوشته هایی که استاد پورپیرار قبلا آموخته ایم این سد در منطقه قفقاز قرار دارد.


تصوری که اکنون از محل قرار گیری یاجوج و ماجوج ترویج می دهند!


با همین ایده جاده های باستانی چین را دیوارهایی دفاعی برای مقابله با این قبایل وحشی توضیح می دهند که پنداری اشتباه است برای مقابله با آن  قبایل نیاز به ساخت کیلومتر ها دیوار آن هم در نقاط صعب العبور  شمال و شمال شرق چین نمی باشد.



 تصویر باز سازی شده نقشه کتاب دیوان الغات ترک کاشغری

در این تصویر و تصاویر دیگر از نقشه های به ظاهر قدیمی و کاملا مجعول، به هیچ شکلی نمی توان شرق و غرب و شمال و جنوب را تشیص داد  و محل آن را فهمید. در این وبلاگ و طی یادداشتی مستقل به اساس این نقشه های جعلی  پرداخته ام و وارد جزئیات آن نمی شوم. هدف اصلی از این یادداشت توضیح چند مسئله مهم می باشد که در ادامه می آید. نخست به این ویدئو ها توجه کنید:


چنانچه در ویدئو  می بینید یک عارضه طبیعی از یک کوه قابل نمایش است. به دلیل شیب موجود در آن بخش برف ها بر روی هم سوار شده اند و یک پوسته برفی و یخی ایجاد کرده اند.



رشته کوه های به هم تنیده و در جهات مختلف گسترش یافته این سوال را در ذهن مجسم می کند، آیا به واقع با ساخت آن سد در آن منطقه راه دیگری برای نفوذ یاجوج ماجوج به مناطق جنوبی وجود نداشت؟ به تصویر زیر توجه کنید:


آیا در پشت آن توده یخی جز پیکره کوه چیز دیگری قابل مشاهده است؟ یقینا خیر. پس این عارضه طبیعی نمی تواند دست ساخت بشر باشد و بتوان آن را حاصل تلاش ذوالقرنین دانست.
مردم آسیای میانه از فقیر ترین مردم جهان اسلام به شمار می روند. شغل اکثر مردمان آن سرزمین گله داری است و روستا نشینی و شهرنشینی در آن اقلیم چندان گسترده نیست. اگر به فرض یاجوج و ماجوج را اقوام مغول در نظر بگیریم اوضاع بسی آشفته تر می شود.


مستندی درباره مغولستان و اوضاع آشفته شهر اولان باتور





تصاویر بالا مربوط به شهر «اولان باتور» پایتخت مغولستان می باشد. تقریبا غالب جمعیت این کشور اکنون در پایتخت زندگی می کنند. شغل اصلی آن ها گله داری بوده است و به دلیل سرمای بیش از حد سال های اخیر به پایتخت پناه برده اند (زیرا گله هایشان در اثر سرمای شدید تلف شده اند) و چادرهای خود را در آن جا برپا کرده اند. شهر اولانباتور بر روی معادن ذغال سنگ قرار دارد. آن ها برای کسب در آمد با روش های بسیار ابتدایی و خطر ناک و غیر ایمن به استخراج ذغال سنگ می پردازند. داخل و اطراف شهر از این معادن کوچک مملو می باشد. به دلیل قرار گرفتن اولان باتور در میان دو ردیف رشته کوه، و قرار گرفتن برخی کارخانه های بسیار بزرگ و قدیمی در مرکز، آن شهر اکنون آلوده ترین شهر دنیا محسوب می شود...
اکنون پایتخت مغولستان آلوده ترین شهر جهان است و 200 بار از  نیویورک (ستاندارد های آمریکا) آلوده است ... در حالی که تولید و صنعت خاصی ندارد!
دایره های سفید رنگی که می بینید چادرهایی است که مغول ها در آن زندگی می کنند، در همسایگی و حاشیه شهر اولانباتور حدود یک میلیون نفر  زندگی می کنند!!! دقیقا مثل شرایط یک اوردوگاه!!! این توضیحات خلاصه کوتاهی از مستند مرتبط با این ویدیو می باشد.

اگر مغولان را در عصر کنونی چنین بی چیز و عقب مانده می بینیم، چگونه می توان آن ها را در تاریخ گشته، فاتحان و یاغیان و کشورگشایان بزرگ به حساب آورد؟ آیا به واقع آن اقلیم می توانست مرکز تجمع و بروز استعداد برای چنین کارهایی را فراهم آورد؟ یقینا خیر.
این موضوع را در این جا می بندم و توجه شما را به مطلب دیگری در ویدئوی زیر دعوت می نمایم:

چندین و چند بار آن را ببینید!!! به خاطر داشتن اندیشه های ظاهرا مذهبی رائفی پوری، تا کنون در این وبلاگ مطلبی درباره او نیاورده بودم. (گرچه می توان به راحتی در چند یادداشت همه گفته های او را به اسناد قابل قبول رسوا کرد. اما مقصد اصلی این یادداشت چیز دیگری است.)
او و دیگر شیعه گرایان باستان پرست را می توان در مجموعه شعوبیه جدید قرار داد که نه اسلامشان مشخص است و نه باستان گرایی ایشان. آن ها برای معرفی خود به عنوان دانایان کل به هر شگردی  دست می زنند، حتی اگر در تناقض با قرآن باشد. (بی جا نیست که هر سال آبان ماه در کشوری به ظاهر اسلامی عده ای نادان و فریب خورده در پاسارگاد شعار می دهند «ما آریایی هستیم، عرب نمی پرستیم». یقینا ایشان آریایی های مدرن هستند زیرا به شهادت متن بیستون(کتیبه جعلی) آریاییان همان اقوام وحشی و شورشی بوده اند.)
رائفی پور و امثال او را باید در ردیف زین کوب های جدید و مذهبی قرار داد. هدف ایشان ساختن هویتی پوچ و بی مفهوم است. آن ها در ظاهر و برای مقابله به جهان غرب رنگ ایرانی به خود گرفته  اند و برای مقابله با اسلام واقعی متوسل به تشیع و امامان شیعه شده اند! تاکید آن ها بر تشیع، فقط و فقط  بر اندیشه های ضد اسلامی و ضد عرب استوار است. (اگر عمری باشد درباره این جاعل دروغ گوی حقه باز مطالب اختصاصی قرار خواهم داد. گرچه قبلا به ایشان پیشنهاد مناظره دادم و جسارت ورود به این گفتگو ها را هرگز نمی توانست داشته باشد.)
در این جا فقط اشاره کردم که شیعیان باستان پرست کوروش را در مقام ذوالقرنین قرار داده اند.


تصویری از نقشه محل قرار گیری این سد
به ادامه یادداشت خود برگردم. در این نقشه گرچه محل این سد به درستی مشخص شده است اما اشاره به کلمه کوروش در کنار رودخانه کور یا کورا جالب توجه است. توضیحات نقشه به عربی است و مسئله را جالب تر هم می کند!

سلسله جبال منطقه قفقاز که از دریای خزر تا دریای سیاه کشیده شده است
«تا ۸۰ سال پیش هیچ کس در این جهان کوروش را نمی شناسد ولی ۷۰۰۰ سال است که  مردم در این سرزمین زندگی می کنند. دوره کوتاهی که کوروش و سلسله هخامنشیان بروز می کنند مثل یک لحظه در تاریخ ایران می ماند. پس از اخراج شان به وسیله اسکندر هم هیچ کس از آنها یاد نمی کند.آنها منفورترین سلسله ای هستند که در تاریخ ایران ظهور کردند. بی شک هرگز نفرتی که تاریخ و خاطره ملی متوجه آن ها کرده است، متوجه هیچ کس دیگر نکرده است. حتی مردم اسم فرزندانشان را چنگیز و تیمور و غیره می گذارند ولی یک نفر را پیدا کنید که تا قبل از زمان رضاشاه اسم فرزندش را کوروش یا داریوش یا خشایارشاه گذاشته باشد.کسی به اینها نه اعتنایی کرده نه در تاریخ ما جایی دارند. دیوانگانی بودند که برای مدت بسیار کوتاهی در اینجا تا توانسته اند آدم کشته اند و خرابی به بار آورده اند و وقتی هم که اسکندر وارد شد به سرعت پشت کوههای قفقاز گریختند و ماجرایشان تمام شد چنانکه در قرآن هم عین این صحنه توصیف شده است که مردم به اسکندر تظلم می کنند که تو کاری بکن که این قوم بازنگردند اسکندر هم همچنان که قرآن می گوید سدی در برابر دربند قفقاز که تنها راه عبور آن ها از شمال به جنوب بوده را می بندد. اینک تصویر واقعی تاریخ ایران و تاریخ شرق میانه کاملا روشن و درخشان و قابل مراجعه است اما کسی حاضر نیست که این را در سطح جامعه عرضه کنیم.» (مصاحبه چاپ نشده روزنامه شرق با ناصر پورپیرار)
برای بررسی آثار باقی مانده از آن سد عظیم یاد شده در قرآن یقینا باید سفری به کشور گرجستان کرد و از نزدیک به بررسی آثار و بقایای آن پرداخت. کاری که تا کنون انجام نشده و حداقل برای ما قابل رویت نبوده است.  در اینجا باید به ادعاهایی درباره شخص ذوالقرنین بپردازم.

پول ترکمنستان با طرحی از «اوغوز خان» خیالی
بربالای کلاه «اغوز خان» دو شاخ قرار داده اند تا او را ذوالقرنین معرفی نمایند. چنانچه پان تورکیست ها  خود را از نسل و پرورش یافته گرگ  می دانند اغوز خان را نیز به این مسئله مرتبط می دانند!



به دست آن مسجمه کودک سوار بر گرگ را نگاه کنید! پان تورکیست ها آن را نشان و سنبل خود معرفی می کنند. حتی در ترکیه به عنوان یک سنبل حزبی از طرف MHP استفاده می شود.

این هم پوستری ازاغوز خان می باشد که به صورت تصادفی در اینترنت یافتم

اگر شجره سازی توراتی عهد عتیق برای تورک ها را قبول نماییم در آن صورت اوغوز خان نیز از خاندان یهود بوده است! زیرا یافث فرزند کوچک نوح توراتی است. نوحی که  یهودی بوده است!  جالب است  هرودوت و چند مورخ دیگر کوروش را پرورش یافته توسط سگ می دانند!!! بنابر این صاحب دو مدعی برا ذوالقرنین از طرف تورک و فارس هستیم که در دو مشخصه بسیار به هم شباهت دارند:
الف) هر دو توسط یک حیوان پرورش یافته اند!
ب) اغوزها از نسل یافث فرزند نوح تورات هستند و کوروش برگزیده یهود!

(چند سال پیش با گروهی بر سر این مسئله به گفتگو می پرداختم. مدعی بودند گرگ زاده هستند. گفتم خوب کوروش را نیز سگ پرورش داده است. فرمودند گرگ از سگ بهتر است!!! گفتم هر دو حیوان هستند. آشفته شده بودند!)

داستان زیر را از وبلاگی برداشته ام با دقت آن را مطالعه کنید:
«ارگنه قون یکى از افسانه هاى تورکان اوغوز بشمار می رود. اصل آن شعر گونه بوده است، طى قرون و اعصار متمادى سینه به سینه نقل می گشته تا اینکه در سده هاى اخیر کوتاه شده آن در اشکال گوناگون نوشته شده است. ارگنه قون: ار(قهرمان) + گئنه(یئنی:جدید) + قون(گون:روز). گؤک تورک ها بخت شان بیدار، تیرشان رسا و نیرویشان چیره بود. دشمنان جمله همداستان گشته به کین خواهی شان برخاستند. پس از ده روز جنگ دشوار گؤک تورک ها چیره شدند. سران قوم مغلوب انجمن بزرگـى ساخته به چاره جویى نشستند و چنین گفتند: «اگر علیه گؤک تورک ها دست به نیرنگ نزنیم سرانجام کارمان به خسران خواهد کشید. دیگر بار لشکر آراستند و جنگ و نیرنگ را برابر ساختند، کارگر افتاد و گؤک تورک ها دچار هزیمت شدند، سالمندانشان را از دم تیغ گذراندند، جوانانشان را به بردگى گرفتند، خانه های شان را ویران کرده اموالشان را به غارت بردند. از بزرگ زادگان گؤک تورک ها تنها یکى از پسران ایلخان که در آن سال همسر گزیده بود و دیگرى خواهرزاده وى دوقغـوز-اوغوز زنده مانده بودند که به بردگـى دشمنان درآمده بودند. آنان در فرصتى مغتنم، شبانه سوار بر اسبى شده همراه همسران خویش از دست دشمنان گریخته به زادگاه خویش برمی گردند. احشام فراوانى مى یابند که آن ها نیز از دست دشمنان گریخته به چراگاه هاى خویش برگشته بودند. دو بزرگ زاده گؤک تورک چاره را در آن دیدند که به همراه احشام خود زیستگاه امنى در میان کوه هاى صعب العبور بیابند تا از گزند کینه جویانشان در امان بمانند. پس از جستجوى زیاد سرانجام سرزمین دلخواه شان را یافتند. نخجیرگاهى بغایت زیبا، دشتى فراخ، کران تا کرانش پوشیده از گل و گیاه، آب هاى گورا از هر سو روان… پروردگار را سپاس فراوان گفته در آنجا سکنى گزیدند. چهارصد سال بدین منوال گذشت. شمار گؤک تورکان و نیز اموال و احشامشان دیگر بار چنان فزون گشت که دیگر در ارگنه قون نمى گنجیدند. براى رهایى از این تنگنا در کنگره  بزرگى به کنکاش نشستند و در چاره زیرین همرأى شدند. از نیاکانمان شنیدیم که در بیرون این کوه هاى سر به فلک کشیده سرزمینی است بغایت پهناور و دلگشا با شهرهایى زیبا و آبادان، موطن نیاکانمان نیز آنجا بوده است. پروردگار را سپاس مى گوییم که ما امروز در چنان وضعى نیستیم که از بیم دشمنان مان خود را در این کوه ها محبوس نماییم، راه خروجى جسته همچون سیلى خروشان بیرون آییم. با آنان که با ما سر جنگ دارند بستیزیم و با آنانکه از در دوستى در آیند آشتى کنیم.

کوهى را که در ترکیب آن آهن فراوان بود یافتند و با نصب دمه و کوره هاى عظیم صخره هاى ستبر را گداخته راه فراخى گشودند. با تعیین ماه، روز و ساعت مساعد چون سیلى خروشان بسوى دشت هاى بیکران سرازیر گشتند و از مشاهده چشم انداز دلگشا و لطافت هواى روح بخش بهارى به شور و وجد آمدند. کینه جویان را به زانو در آوردند و با عافیت جویان مدارا کردند. و بدین گونه دیگر بار با فرمانروایى بر سرزمین نیاکان خود بزرگترین ملت جهان گشتند.»

به چه می اندیشید؟ آیا تشابهات بسیار روشن و توضیح دهنده این داستان با مسئله ذوالقرنین را نشان نمی دهد؟ آیا اغوز ها را جزوی از یاجوج و ماجوج بدانیم یا این داستان را بازسازی شده بر اساس باورهای قومی اغوز ها تصور کنیم؟

در این داستان توجه به چند نکته بسیار ضروری است.

الف) اقوام همجوار به شدت با اغوز ها در ستیز بوده اند و چاره را در نابودی کامل آن ها می بینند.

ب) بعد از کشته شدن اغوز ها فقط دو نفر از آن ها باقی می میاند. مانند یاجوج و ماجوج که ظاهرا اشاره به دو شخص یا قبله می کند.

ج) آن ها در حصاری از کوه ها قرار می گیرند تا رشد و گسترش یابند ولی راه خروج از ان منطقه را که «ارگنه کون» نام دارد نمی دانند با این که خود به آن منطقه رفته اند!

د) نهایتا راه چاره و برون رفت از آن حصار را در برپایی آتش و ذوب کردن کوه آهنی می دانند!


آیا ریشه قبله کوروش و اغوز ها را مشترک و از نسل خزر ها بدانیم؟ ما می دانیم که در تاریخ شخصی به نام کوروش و اغوزخان وجود نداشته اند در این صورت چگونه این اشتراکات را قبول کنیم.


ادامه دارد...

نظرات 17 + ارسال نظر
مهرداد چهارشنبه 27 شهریور 1398 ساعت 21:16

پانترک گرامی شما فکر کردی با انتقاد کردن از پانترک ها دیگران فریب خوردن و باور کردن شما پانترک نیستی
جنابعالی اصل پانترک هستی
و جفنگیات بدرد مشتی بیسواد عین خودت میخوره
شما پانترک ها چون خودتون هیچی ندارید میخوایید داشته های دیگران رو خراب کنید. ولی دریا به دهن سگ و سگ سانان توله گرگ نجس نمیشه. ضمنا سگ ها تماما توله های گرگ خاکستری بودن که کم‌کم به عنوان گونه سگ جدا شدن

علی دوشنبه 6 خرداد 1398 ساعت 00:30

اگر کوروس سگ پرورش داده تو رو چی پرورش داده ابلح طبق بند بمد قران کریم کوروش همون ذوالقرنین هست که صفات عالی و سد ساخته از اهن و مس اسکندر صفات عالی نداشت و سد نساخته سد مارب یمن هم از اهن نیست پوچ مغز و بد ذات تاریخ کهن خودتو به چی فروختی

شما هنوز فرق بین شمال و جنوب رو نمی دونید. ذوالقرنین در یمن چه می کرده؟

جعفر سه‌شنبه 24 اردیبهشت 1398 ساعت 13:13

سلام دوستان
واقعاً رسم ادب اینکه به نویسنده یا گردآوردی کننده مطلب این طوری ناسزا بگیم؟!!!
بنده هم مخالف نظرات ایشانم ولی پاسخش قطعاً بد دهنی و ناسزا نخواهد بود. بلکه مطالعه و ارجاع اسناد صحیح تاریخی می خواهد تا نظرات همدیگه رو قبول کنیم

آناهینا دختر کوروش کبیر دوشنبه 19 فروردین 1398 ساعت 08:31

احتمال زیاد ، ذوالقرنین که همان کوروش است ان سد را برای اجداد تو ساخته است که اینقدر پشت کوهی نظر دادی.خیلی بیسوادی.اخه مگه رائفی پور مچل ابلهی مثل توست که بخواد باهات کل کل کنه.اون اغوز خان هم همان شاخ فراموسنی رو روی کلاهش داره که تابلو شد شیطان پرستی پشت کوهی.تو همون بازمانده ی یاجوج ماجوجی .وااای خیلی غیر حرفه ای دروغ سر هم کردی پشت کوهی

یک نکته شنبه 10 آذر 1397 ساعت 21:24

یک نکته که توجه نکردی "ارگنه کون" یک واژه نیمه تورکی نیمه عربی هست واژه کون ابدا تورکی نیست بلکه یک واژه عربی هست که از یک لغت یونانی گرفته شده گون هم تنها تلفظ ترکمنی(ایضا تاتاری اذربایجانی و استانبولی زیر شاخه های ان) از همان کون است به معنی سیستم هستی


https://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A1_%D9%83%D9%88%D9%86%D9%8A

باور نکنین جمعه 2 شهریور 1397 ساعت 18:17

دروغ گوی پست. معلوم نیست که هستی و چه هستی. فقط اینو بدون که هردوت همون آدمیه که جدش توسط کوروش به سلاخی کشیده شدن. و برای اینکه تلافی کنه همچنین دروغ های رو چپونده تو کتاب دروغش. این ها همون آدمایی هستن که داستان امام حسین(ع)رو به سیاهی و تباهی کشیدن. و اینکه کوروش بزرگ شده توسط سگه کاملا اشتباهه و این شمایین که سگین. سگ زاده های دروغ گوی پلشت که مردم رو با این دروغ ها از امام زمان (عج) دور میکنین. و ادعای مسلمانی دارین.

مطالبی را که نوشته اید بعد از مصرف نیم کیلو تریاک هم خنثی نمی شود.

مسلم بن مصطفی سه‌شنبه 22 اسفند 1396 ساعت 06:53

خفه شو و این خزعبلات رو برای کسی بگو که دانشی نداره ، دانش ما از الله متعال و قرآن کریم هست که همه چیز رو واضح توضیح داده ، حالا شما با این شامورتی بازیها میخوای پز روشنفکری بگیری ؟ اف بر شما و متحرفان دین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد